تنهایی

بچه که بودم گاهی احساس تنهایی میکردم و حتی گاهی دلم برایش تنگ میشد. بزرگتر که شدم تنهایی را بیشتر احساس کردم و تقریبا یار همیشگیم شده بود و آن روزها دلم برای جمع تنگ میشد. اما امروز من خود تنهاییم دیگر واژه ای برای تنهایی جز خودم نمیبینم.

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

3 دیدگاه دربارهٔ «تنهایی»

  1. امید می‌گوید:

    سلام نسیم خانم
    خانم تنهایی در بعضی جاهها خیلی خوبه وقتی تو جمع نتونی وظایف خودت رو بدرستی انجام بدی وهمیشه شرمنده باشی
    ولی انسان میتونه از حصاری که خودش ساخته بیرون بیاد باید یک یکم از توقعهاش را کم کنه و چشمهاش رو از بدبینی نسبت به بقیه پاک کنه
    جسارت نباشه ولی همه انسانها بد نیستن
    موفق باشی
    اگه قبول نداری دلیلهاتو تو میلم برام بفرست ممنون

      

    [پاسخ]

  2. حمزه می‌گوید:

    سلام
    وقتت به خیر و شادی.
    امیدوارم خوب باشی. قسمتی از حرفات منو یاد قسمتی از این متن دکتر شریعتی انداخت.

    اریک فروم می گوید:‬ ” ‫تنهائی زاییده عشق است و بیگانگی “.
    راست است!‬ ،
    ‫کسی که به یک معبود ، به یک معشوق عشق میورزد ؛ با همه چهره‌های دیگر بیگانه میشود و جز در آرزوی او نیست ؛
    خود به خود ، وقتی که او نیست ‫تنها می‌ماند.

    و کسی که با افراد و اشیاء و اجزاءِ پیرامونش بیگانه است ، مُتجانِس نیست و با آنها تفاهمی ندارد ؛
    تنها می‌ماند ، احساس تنهایی میکند.‬

    ‫می‌بینیم اشخاصی که عمیق‌ترند ، اشخاصی که دارای روح برجسته‌تر و ممتازتر هستند ،
    از آنچه که توده مردم هوس روزمرّه‌شان است و لذت عمومی‌شان ،‬ ‫بیشتر رنج میبرند ؛
    و یا میبینیم کسانی را که به میزانی که روح در آنها اوج میگیرد و اندیشه متعالی پیدا میکنند ،
    از جامعه و زمان فاصله می‌گیرند‬ ‫و در زمان تنها می مانند.‬

    ‫شرح حال نوابغ را اگر بخوانیم می بینیم که یکی از صفات مشخص این نوابغ تنهایی‌شان در زمان خودِ آنها است.
    در زمان خودشان مجهول‌اند ،‬ ‫
    غریب‌اند و در وطن خویش بیگانه‌اند ؛
    و آنها را ، اثرشان را ، سخنانشان را و سطح اندیشه و هنرشان را ، آیندگان بهتر می‌توانند بفهمند.

    در همه فلسفه‌ها و مکتب‌ها انسان موجودی است تنها و از تنهایی رنج میبرد ،
    و به میزانی که انسان‌تر میشود و تکامل پیدا میکند ، از اشتراک در‬ عواطف و احساسات و ابتذال روزمره‌ای که بر جمع و بر عام حکومت میکند فاصله می‌گیرد و مجهول‌تر میشود.‬

    احساس تنهایی و احساس عشق در یک روح به میزانی که این روح رشد میکند ، قویتر و شدیدتر و رنج‌آورتر میشود.‬
    ‫دردِ انسان ، دردِ انسان مُتعالی ، تنهایی و عشق است.‬ ‬(علی شریعتی)

      

    [پاسخ]

  3. ه.و. می‌گوید:

    سلام دوباره :)

      

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.