حال من

نمیدانم چه اتفاقی افتاده است. ترس عجیبی وجودم را فرا گرفته انگار از ماندن می ترسم خنده دار اینجاست که بگویم از رفتن هم می ترسم. خدا تکلیفش با بنده اش مشخص نیست ببرد یا نگه دارد. فیلم ابد و یک روز مرا به تفکری عمیق برای زندگی یا نبود آن فرو برد. راستی این چند روزها کتاب چطور ام اس را شکست دادم اثر خانم آن بوراچ و ترجمه همدم روح عزیزمان را میخوانم امیدوارم در آینده بتوانم خلاصه اش را برایتان بنویسم. فعلا روزمرگی میکنم بخشی کار بخشی فیزیوتراپی و بخشی تلویزیون اما دلم برای کتاب خواندن خیلی تنگ شده چرا من نمیتوانم مثل آدمهابی عادی پشت میز بنشینم و کتاب ورق بزنم و بخوانم از این چراها خیلی زیاد است اما شاید حالا وقت راه حل باشد. راستی روز جهانی بیماریهای خاص بر کسانی که می خواهند برای رفع التیام بیماران کاری بکنند مبارک باد.

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 دیدگاه دربارهٔ «حال من»

  1. هدایت می‌گوید:

    هممم… جالبه… احتمالا خیلی از ادم‌های «عادی» هم دلشون برای کتاب خوندن تنگ شده و دوست داشتند کتاب بخونند ولی به هر دلیلی نمیتونند. :)
    به هر حال دعا میکنم روزهای بهتری داشته باشید و بتونید به خواسته‌هاتون برسید.
    موفق باشید
    :)

      

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.