چه زود دیر می شود

مدتیست ننوشته ام دلم برای نوشتن و خواندن کتاب و وبلاگها تنگ شده است.اتفاقات خوب و بد زیادی افتاده که مثل همیشه بدهاش توی خاطره بیشتر می مانند.
دعوای پدر و مادرم ریشه ای شده انگار عشق و محبت میان این دو نفر ریشه ندارد و این مساله بین روابط بچه ها با پدر و مادر و با همدیگر هم راه پیدا کرده است.
تازگیها به این نتیجه رسیده ام که ذهنم بین تمایل به بهبود سریع بیماری و رفع موانعی مثل از بین رفتن عزت و اعتماد به نفس،خسته شدن خانواده از نظر جسمی و روحی و هزاران مشکل دیگر گزینه دوم یعنی ماندن در حالت بیماری را انتخاب کرده است.شاید تعجب کنید ولی انگار مکانیزم دفاعی بر بهبودی غالب شده است.

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 دیدگاه دربارهٔ «چه زود دیر می شود»

  1. نیکی می‌گوید:

    انشالله که این انتخاب تغییر میکنه و بهتر میشید.

      

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.