آنچه گذشت 4 و پیوستهایش

اول از پیوستها میگم.روز چهارشنبه گذشته ساعت 8 صبح بیمارستان فیروزگر بودم . قراربود دکتر ساعت 9 صبح مرا ببیند اما ابتدا رزیدنت اعصاب بهمراه انترنها مرا معاینه و نتیجه را بصورت گزارش نوشتند بیشتر یادگیری انترنها بود تا ویزیت من . رزیدنت اعصاب کاملاً مرا می شناخت و پرسید بهتر شدی؟ گفتم قبلاً که کورتون می زدم بعد از سه یا چهار روز اثرش را می دیدم اما حالا بهتر که نشدم هیچ بدتر هم شدم . رزیدنت گفت شاید دیر اقدام کردید و من گفتم شاید هم دارو دیگر آن دارو نیست . دکتر ساعت 11 آمد و گزارش انترنها و رزیدنت را خواند و گفت کاردرمانی می روید ؟ من جواب دادم هنوز نه . و گفت تنها راهش این است که فعلا نوانترون بزنی . البته ادامه داد شاید به درد بخورد . دست از پا درازتر از بیمارستان بیرون آمدم و رفتم به سمت دادسرا برای شکایتم .همانطور که قبلاً گفتم از کارگر خدماتی بابت دزدی کارتم در 7 ماه پیش شکایت کرده بودم . منشی قاضی با اکراه دنبال پرونده گشت آخرش نتوانست پیدایش کند و قاضی به برادرم گفت خودت کمد را بگرد شاید پیدایش کنی . برادرم پرونده را پیدا کردو به قاضی داد من گفتم حکومت علی کجاست که حق مظلوم را بگیرد . اما در وجنات و رفتارهای قاضی دیدم که باید از حقم بگذرم و بگویم نه خانی امده نه خانی رفته . بعداً در مورد آنچه گذشت 4 و جلسه کتابخوانی صحبت خواهم کرد.

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.