آنچه گذشت 3

چهار شنبه ایشون حوالی دو بعد از ظهر امد.مرا فیزیو برده بودند البته با نق بهیاران که همراهت کو؟آزمایش خون و ایکس و ایگرگ انجام شده و ناهارم که 12/5 اورده بودند سرد شده بود. هول هولکی ناهار خوردم و نامه ترخیص موقت بیمارستان را گرفته رفتیم فرهنگسرای ارسباران.اونجا یه کارت هدیه پنجاه هزارتومانی بابت تحلیلم از کتاب من او رضا امیرخانی و کتابی از طرف فرهنسرای عطار جایزه گرفته با چای و شیرینی پذیرایی شده و با انژیویی در دست حالی نزار و دردی روحی و جسمی بی هیچ آرایشی وارد سالن شدم.البته بگم من جزپنج نفر اول برنده نبودم فقط تقدیر شدم.پرستار را فرستادم خانه بچه هاشو بیاره تا با هم برگردیم بیمارستان.خسته ام فردا

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

3 دیدگاه دربارهٔ «آنچه گذشت 3»

  1. saeed می‌گوید:

    سلام و عرض ادب فراوان

      

    [پاسخ]

  2. آذرین می‌گوید:

    سلام خشنودم که از آنجا بهره بردین.این کارهایتان را یک جایی در اینترنت بگذارین که دوستانی که میخواهند بتوانند بهره ببرند نازنین بانو.

      

    [پاسخ]

  3. حمزه می‌گوید:

    یه فرشته از خدا می پرسه که چرا منو اینقدر ناز و مهربان آفریدی؟
    خدا میگه می گه اینکه چیزی نیست ،
    اونیکه داره این متن رو می خونه از تو هم مهربان تر و نازتره..

      

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.