چقدر دلم بهانه میگیرد چقدر به پوچی میاندیشم چقدر نعمت روزهای فرصت برای زندگی را نادیده میگیرم.چقدر دنیایی شده ام.
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
خوب باش نسیم عزیزم :*
سانی
[پاسخ]
نسیم عزیز سلام
در رنجی که ما می بریم..
درد نه تنها در زخم هایمان ، که در اعماق دل طبیعت نیز حضور دارد..
در تغییر هر فصل..
کوهها ، درختان و رودها ظاهری دگرگونه می یابند..
همانگونه که انسان در گذر عمر ، با تجربیات و احساساتش تحول می یابد..
در دل هر زمستان ، تپشی از بهار..
و در پوشش سیاه هر شبی ، لبخندی از طلوع نمایان است. (جبران خلیل جبران)
مراقب خودت باش
به مهربانی خدا میسپارمت
حمزه
[پاسخ]
هممون به پوچی رسیدیم فقط تو نیستی همه دلشون میخواد فقط این روزها و ثانیه ها بگذره فقط همین ……
امیّد رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم
هانیه
[پاسخ]