ماجرای تهران 4

خانه مورد تایید زن داداش و برادرش که بچه های دایی منند قرار گرفت و تا پرواز اونا نصفه روزی زمان داشتیم و باید بفکر ناهار بودیم قرار بر املت گوجه شد و توسط اقایان نان و خوراکی خریداری و با توجه به عدم وجود گاز شهری در اونجا و لطف دوستی شفیق کپسول واسه پکیج و اجاق تهیه اما ماهیتابه واسه پخت نداشتیم قابلمه کوچکی از نگهبانی گرفتیم وطی سه مرحله املت خوردیم

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

3 دیدگاه دربارهٔ «ماجرای تهران 4»

  1. هدایت می‌گوید:

    :)) خب امیدوارم که این روزهام به خیر و خوشی بگذره!! و از خبرهای خوب بلاگتونم خیلی خوشحالم.
    موفق باشید

      

    [پاسخ]

  2. ارکیده می‌گوید:

    به سلامتی باشه ایشالا نسیم عزیز و مهربان

      

    [پاسخ]

  3. حمزه می‌گوید:

    نسیم مهربان سلام
    امیدوارم خوب و شاد باشی
    ایشالله همه کارها به خوبی پیش بره…هر چی که قسمته خیرته..

    آخر همه چیز خوبه…اگه خوب نشد بدون هنوز به آخرش نرسیدی.(چارلی چاپین)

    خداحافظ و نگهدارت

      

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.