این روزها

چند روز پیش رییس سابقم زنگ زد و گفت میخوام ببرمت کربلا و شفایت را بگیرم و انچنان از ته دل میگفت که گل از گلم شکفت وچشمهایم گریان شد.اینهمه بزرگی واسه من کوچک خیلی زیاده
برادر کوچکه حسابی عاشق شده و تمام رفتاراش 180 درجه چرخیده امیدوارم انتخابش درست باشه چون اونقدر خوبه که حیفه دلش بشکنه
دستام مثل پنجه گربه بسته شده دعام کنید

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 دیدگاه دربارهٔ «این روزها»

  1. دختر دریا می‌گوید:

    سلام . خدا بزرگه .
    اینکه یکی به یاد ادم باشه حس خوبی داره.
    شاد باشی

      

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.