نمیدانم از حال خرابمه یا عدم اشنایی با محیط جدید وبلاگ یا کا زیاد خونه که اصلا سراغ کامپیوتر نمیرم چون توان سر کار میرود.اداره هم به دلایل بالا حسابی گرفتارم.اتفاقات زیادی افتاده که واستون لیست میکنم
هر سه تا نی نی گربمون توسط گربه قاتل کشته شدند
رییس مزخرف سازمانمان نه تنها مدیریت بلکه مهندسی و حتی انسانیت نمیداند
سفر دیگر نمتوانم بروم حال خودم بدتر شده سینا دیگر نیست کمر برادرم دردناکهو…
با مادرم نمیتونم کنار بیام اصلا حرفشو نمیفهمم
خواهرم قرضشو بهم پس نمیده و به همه خصوصا بچه هاش اونی نستم ارایه میده
برادرم سر زمینی که از دزد من گرفته واسم مشکل درست کرده
برادر بیست و دوساله عاشق مدرس ادبیاتشون شده بدون کار و کوچکتر از دختره
ادامه دارد
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
مانده و خسته نباشی
اسماعیل
[پاسخ]
afsaneh پاسخ در تاريخ می 23rd, 2011 10:49 ق.ظ:
سلام
ديدگاه من اينه كه گاهي بهتره خودمنو از زندگي جدا كنيم.بايستيم و قشنگ بهش نگاه كنيم.اينكه چي بوديم چه كاراي مهمي كرديم چي شديم.هنوز چي برامون مهمه .چه چيزايي رو داريم. دوست داريم چيكار كنيم.اون وقت بهترين راه رو براي بهتر بودن انتخاب كنيم و پيش بريم.از اين اتفاقها خيلي برام افتاده اما مدتهاست به اين نتيجه رسيدم كه زندگي هنر ميخواد.آدم بايد هنر زنده بودن، شاد بودن رو پيدا كنه چون همه چيز خيلي نسبيه…
سرتونو درد نيارم غرض از مزاحمت اينكه:
من دانشجوی روانشناسی هستم و از زمانی که با این لینکستان و بیماران ام اس آشنا شدم تصمیم گرفتم پایان ناممو روی این بیماران کار کنم و یه جورایی شخصیتشنونو با هم مقایسه کنم. اما متاسفانه زیاد باهام همکاری نمیشه.میخواستم بپرسم شما حاضرید چند تا پرسشنامه برای من پر کنید؟و اگه دوستانی دارید که به این بیماری مبتلا هستند آدرس ایمیل منو بهشون بدین؟ من پاسخ پرسشنامه ها و روند کار رو باهاتون در میون خواهم گذاشت. اگه همکاری میکنید به آدرسم ایمیل بزنید.منتظرم
ممنون میشم.[گل]
afsaneh
[پاسخ]
سجاد پاسخ در تاريخ می 28th, 2011 9:16 ق.ظ:
به كلبه ما فقرا يه شب تو از لطفو صفاست ////قدم بذار نگاه بكن غصه هاتو رها بكن
كلبه ما صفا داره اين دل ما وفا داره//////آخه رفيقم چي ميشه يه بار كه صد بار نميشه
با سلام خدمت شما
وبلاگ ((((كلبه درويشي )))وبلاگي از يك بچه خوزستاني از شهر هفتكل پذيراي شما دوست عزيز است.اگه لطف كني قدم بر ديدگان ما بذاري منت گذاشتي
وبلاگي متفاوت و بدور از كليشه
وبلاگ را به اسم ((كلبه درويشي )))لينك كنيد سپس به ما خبر دهيد
با تبادل لينك و همكاري در وبلاگ موافق هستم
[قلب][قلب][قلب] [قلب]
[قلب] [قلب]
[قلب] [قلب] [قلب][قلب]
[قلب] [قلب} [قلب] [قلب]
[قلب] [قلب] [قلب] [قلب] [قلب]
[قلب] [قلب] [قلب] [قلب]
[قلب] [قلب] [قلب] [قلب]
[قلب][قلب][قلب][قلب][قلب][قلب][قلب][قلب][قلب]
[قلب]
سجاد
[پاسخ]
مرجان پاسخ در تاريخ ژوئن 26th, 2011 9:23 ق.ظ:
حتما مزاحم مي شيم
مرجان
می فهمم چی می گی…زندگی خیلیا آش شله قلمکاره …ادم یه جوریش می شه که وقتی ضربه رو از خانواده اش میخوره ولی اگه فرض کنی فقط فرض کنی که اینا خانواده ات نیستند وهیچگونه انتظاری نداشته باشی همه چی حل می شه وزندگیت همونی می شه که می تونه تو رو راضی نگه داره …امتحانش کن
مژگان
[پاسخ]
خدا صبرتون بده، و امیدوارم اوضاعتون بهتر بشه این همه دردسر نداشته باشید… :)
هدایت
[پاسخ]
درود بر نسیم جونم
حیف در ایران نشد که ببینمت!؟ پاشو بیا اینجا تا هوا خوبه…
البته شماره موبایلی که داشتم را در بلاگم وارد کردم، که هیچ خبری از دوستان قدیمی بخصوص همدرد ها نشد!؟
زندگی و سلاکت هکه به دست انداز افتاده و به جز دعا کاری برایمان نمانده.
فدایت نسیم جان و بدرود.
شهلا
[پاسخ]
تو شاهکار خالقی تحقیر را باور نکن
بر روی بوم زندگی هرچیز می خواهی بکش، زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن
تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی، از نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید، پرواز کن تا آسمان زنجیر را باور نکن
ما فقط بايد بگيريم كه از آدما هيچ توقعي نداشته باشيم اونوقت فقط ميمونيم خودمون و انتظاراتموناز خودمون،تكليف خودمون و بايد با خودمون روشن كنيم اون موقع آروم مي شميم.
مرجان
[پاسخ]