ماموریت

دیروز ماموریت تهران بودم چهار صبح فرودگاه پنج صبح پرواز دوباره هشت شب برگشت به خانه چه روزی بود خیلی خسته شدم پیری و بیماری و ساعتها بی ابی واسه خیس نشدن پوشک

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

3 دیدگاه دربارهٔ «ماموریت»

  1. یاس می‌گوید:

    سلام نسیم جون خوبی عزیز ؟ماموریت چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

      

    [پاسخ]

  2. سوسن جعفری می‌گوید:

    وای تهران بودی دختر؟ ای نامرد :(((
    من هم وقتی بیرون می‌رویم، حالا سفر یا مهمانی از ترس جیش گرفتن، لب به مایعات نمی‌زنم … آن‌وقت وقتی برمی‌گردم خانه سردردی می‌گیرم که نپرس!

    در ضمن! کاش همه‌ی پیرهامون عین شما بودند آبجی! خداقوت!

      

    [پاسخ]

  3. سانی می‌گوید:

    پیری چیه بابا؟ دختر به این جوونی و خوشگلی . ماااااااچ

      

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.