آه وسکوت

12 دیدگاه دربارهٔ «آه وسکوت»

1. صادق می‌گوید:

   ژانویه 4, 2007 در 12:26 ق.ظ

   سلام
   فعلا اول
   خانومی آخر شبی دلت انگار خيلی گرفته..

     صادق

   [پاسخ]

   پاسخ
2. شهــــلا می‌گوید:

   ژانویه 4, 2007 در 2:12 ق.ظ

   نبینم دلت گرفته باشه نازنینم#kiss #flower

     شهــــلا

   [پاسخ]

   پاسخ
3. شكوفه ياس می‌گوید:

   ژانویه 4, 2007 در 11:50 ق.ظ

   سلام #flower
   و چقدر اين شکافها فاصله می اندازد بين دلها …
   و چشم ها نمی بينند
   و گوش ها نمی شنوند
   همه اين آه ها و سکوت ها
   مثل واقعه بزرگ یک فریاد
   ديدندی و شنيدنی اند
   هيهات از اين فاصله و تاريکی
   …
   و وقتی کسی نبود برای دلتنگی ها
   خدايی است که هميشه هست
   و منتظر حضور بندگان

     شكوفه ياس

   [پاسخ]

   پاسخ
4. ماندانا می‌گوید:

   ژانویه 4, 2007 در 12:10 ب.ظ

   #sad

     ماندانا

   [پاسخ]

   پاسخ
5. مريم حقيقت می‌گوید:

   ژانویه 4, 2007 در 2:32 ب.ظ

   سلام باز هم/حرفی نیست فقط….
   تقدیم با …جنازه…
   فریاد می شوی؟یا علی

     مريم حقيقت

   [پاسخ]

   پاسخ
6. مادر سپيد می‌گوید:

   ژانویه 4, 2007 در 3:00 ب.ظ

   #flower #flower #flower #kiss
   دلت گرفته ! ؟ ميخوايی بيام ديدنت ؟#party امر كني اومدم ها !!!

     مادر سپيد

   [پاسخ]

   پاسخ
7. ديوونه می‌گوید:

   ژانویه 5, 2007 در 1:25 ق.ظ

   سلام. يک بار در اين احوال انديشه فرمود ديوانه. آن هم زمانی که با توصيه نامه ای زرين مرخص شده بود از ديوانه خانه. و مشغول شده بود با صد ناز در يک تحقيقات خانه. تحليلی بنوشت ديوانه. نتيجه شد فرار ديوانه.
   سلام مجدد نسيم خوب و سالم. عليرغم اينکه شوخی به نظر می رسد اما در اين احوالات انديشه کردن به جاهای بدی ختم می شود. برای من که واقعاْ اين اتفاق افتاد و کلی دردسر هم روش#rolling

     ديوونه

   [پاسخ]

   پاسخ
8. سيروس می‌گوید:

   ژانویه 5, 2007 در 8:21 ب.ظ

   بی سبب با ستاره تیله بازی
   در تخیل آسمان
   آغوش شاعرانه می بخشد؟
   ستاره هم اگر بود
   در شمارش واپسين مهرگان چورتکه فراموشيد

     سيروس

   [پاسخ]

   پاسخ
9. مامان مريم می‌گوید:

   ژانویه 5, 2007 در 9:18 ب.ظ

   نسیم گلم، دلت باز و گشاد باشه همیشه ایشالا… وقتی پست قبل رو خوندم کلی خدا رو شکر کردم که اونقدر وضع مالی و اجتماعی و کاریت خوب هست که کارشکنی ها و نامردی های یه عده ، آسیب جدی ای جز یه دل گرفتگی کوچولو بهت نرسونه.. می بوسمت#kiss

     مامان مريم

   [پاسخ]

   پاسخ
10. کورال می‌گوید:

    ژانویه 6, 2007 در 11:42 ق.ظ

    دنيا دو روزهم نيست ها…يه نصف روز است… سعی کن شاد باشی.

      کورال

    [پاسخ]

    پاسخ
11. شيخ حقگو می‌گوید:

    ژانویه 6, 2007 در 9:39 ب.ظ

    ميگم بسيار قشنگ بود و برای ما که از قشر کارگر هستيم بسيار قابل لمس.
    راستی شما کرمانی هستين#nottalking من بدترين روزهای عمرم رو توی کرمان بودم

      شيخ حقگو

    [پاسخ]

    پاسخ
12. مهدی می‌گوید:

    ژانویه 11, 2007 در 12:43 ب.ظ

    خيلی قشنگ و زيبا نوشتی ولی نبايد سکوت کرد و آه کشيد#flower

      مهدی

    [پاسخ]

    پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.