چهار شنبه ایشون حوالی دو بعد از ظهر امد.مرا فیزیو برده بودند البته با نق بهیاران که همراهت کو؟آزمایش خون و ایکس و ایگرگ انجام شده و ناهارم که 12/5 اورده بودند سرد شده بود. هول هولکی ناهار خوردم و نامه ترخیص موقت بیمارستان را گرفته رفتیم فرهنگسرای ارسباران.اونجا یه کارت هدیه پنجاه هزارتومانی بابت تحلیلم از کتاب من او رضا امیرخانی و کتابی از طرف فرهنسرای عطار جایزه گرفته با چای و شیرینی پذیرایی شده و با انژیویی در دست حالی نزار و دردی روحی و جسمی بی هیچ آرایشی وارد سالن شدم.البته بگم من جزپنج نفر اول برنده نبودم فقط تقدیر شدم.پرستار را فرستادم خانه بچه هاشو بیاره تا با هم برگردیم بیمارستان.خسته ام فردا
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
سلام و عرض ادب فراوان
saeed
[پاسخ]
سلام خشنودم که از آنجا بهره بردین.این کارهایتان را یک جایی در اینترنت بگذارین که دوستانی که میخواهند بتوانند بهره ببرند نازنین بانو.
آذرین
[پاسخ]
یه فرشته از خدا می پرسه که چرا منو اینقدر ناز و مهربان آفریدی؟
خدا میگه می گه اینکه چیزی نیست ،
اونیکه داره این متن رو می خونه از تو هم مهربان تر و نازتره..
حمزه
[پاسخ]