عروسی برادر کوچکه

نهم تیر عروسی آخرین عضوخانواده بود. سال گذشته تهران عقد کردند. این برادرم یاور همیشگی من در دورانهای مختلف زندگیم بود البته ۲۲ سال از من کوچکتره ومن مادرش محسوب می شوم اما یا او زیادی بزرگ بود یا بفیه زیادی کوچک.در همه جا، عروسی و طلاق، سلامت و بیماری، شادی و غم، سفر و حضر، عروسی و تولد نوه و نتیجه ها، در مراسم عروسی خواهر و برادرها و فرزندانشان، خرید جهیزه شان، مراسم از دنیا رفتن بابا، همراهی من در سفر به جاهای مختلف، بستری شدن در بیمارستانها بارها وبارها، همراهیم در قرض گرفتن از بانکها، ساختن خانه، وکالت مرا به عهده گرفتن، یادم می آید با واکر خیلی کند راه می رفتم اما باید از طبقه همکف می رفتم اول و برای اینکار بالا رفتن از بیست و یک پله لازم بود. برادرم سال اول دانشگاه بود پشت سرم در پله ها قرار می گرفت و پاهایم را یکی یکی روی پله بالاتر میگذاشت. آرزو می کنم تنش همیشه سالم در کارش موفق و در کنار همسرش خوشبخت باشد.

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 دیدگاه دربارهٔ «عروسی برادر کوچکه»

  1. حمزه می‌گوید:

    سلام
    درود بر هر دوی شما
    مبارک باشه، ان شاء الله خوشبخت بشن.

      

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.