آنچه گذشت

سه شنبه گذشته جلسه مدیرعامل و معاونین شرکت با مقامی مسئول از یک شرکت کله گنده و پولدار وتولیدی دولتی برگزار شد منم بعنوان مسئول در خدمت ارائه شده به آن مشتری حضور داشتم و جز حماقت از مدیرو معاونین در روشهای ارتباط با مشتری وتصمیم گیری چیزی ندیدم چه اسفناک است کارهای بزرگ را به آدمهای کوچک سپردن .در این جلسه مدیر عامل ترسو و بیسوادمان که بارابطه برادر شهید بودن منصوب شده تمام ندانم کاریهای خود و معاونینش سر من خالی کرد و در جمع غریب و خودی گفت من باید تنبیه جدی برای این دفتر داشته باشم اما بدلیل زن بودن میگذرم.انگار یک سطل آب جوش روی سرم خالی شد و یک مرد پیدا نشد تا حقایق را روشن کند صورتجلسه ای کاملا یک طرفه به نفع رقیب تنظیم شد و من در نامه ای غیررسمی نقاط غیر قانونی آنرا گزارش دادم و ادامه دارد

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 دیدگاه دربارهٔ «آنچه گذشت»

  1. دیوونه می‌گوید:

    نسیم سلام. سیستم دولتی که کلن بوی نا و ماندگی گرفته بخش خصوصی هم بیله دیگ…بیله چغندر به همین بخش دولتی نگاه می کند.

      

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.