من و استاد

چند روز پیش با یکی از اساتید دوران تحصیلم در مورد مقاله ام صحبت میکردیم که موضوع خانواده پیش امد و من گفتم نمیدونم جرا اعضای خانواده من به تنهایی خوبند و جز ادمای معقول/مفید و منطقی دنیا بطور نسبی هستند اما شیوه ارتباط برقرار کردن با همدیگه را بلد نیستند البته خودم را هم شامل میشود و همدیگرو می چزونیم و ازار میدیم .که استاد گفت واسه همین من خانواده تشکیل ندادم و من گفتم ان الگوی جهان افرینش پیامبر اعظم که مولانا و جهانی ازاو یاد خیر میکنند اینکار کرد اما در خانواده نماند از رویشان مثل نسیم گذشت.

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

8 دیدگاه دربارهٔ «من و استاد»

  1. اميد می‌گوید:

    سلام #flower
    استادت فكر كنم اشتباه ميكنه چون ازدواج براي آسايش خيلي مهمه وبايد با آن درست برخورد شود#applause

  2. مادر سپید می‌گوید:

    هر کی مزدوج کنه خدا رو شکر کنه هر کی نکرده بیشتر خدا رو شکر کنه ! #silly خوبه این کامنت شماره ۱ نویسنده ش آقاست ! #sick حتما جزو آقاهای قدرشناسه ! #smug

  3. محمد درويش می‌گوید:

    ازدواج تعلق دارد به عصري كه در آن آدم هايش بيشتر از آن كه خودخواه باشند؛ دگرخواه هستند و بيشتر از آن كه “ازخودراضي” باشند؛ از خود “راضي” هستند.
    درود …

  4. شهلا می‌گوید:

    ولی یادت رفت بگی که دوستت را در انتظار گذاشتی!؟#applause

  5. الناز می‌گوید:

    می دونی اره همیشه همین طور اصلا نمی تونن که ارتباط برقرار کننن
    یا گاهی واقعانمی شه

  6. سلام نسيم جون ببخشید که دير اومدیم اولا که تولدتون مبارک دوما که وجدانا شوما مبحث سختی رو مطرح کرديد هااااا #thinking

  7. سسسسسسسسسسسسسلام دوست عزيزم من با اجازه از مطلبت استفاده کردم.اگه دوس داشتی منو لينک کن

  8. nazmehr می‌گوید:

    #flower

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.