مقاله و مطالعه

خیلی گرفتار بودم .مقاله مدیریت دانش در اومد و فرستادمش کنفرانس .اما بهترینش مطالعه زیادی بود که قبل از مقاله داشتم .اوضاع خونه از حالت کولاک در اومده اما همچنان ابریست .البته امیدی به افتابی بودن ندارم چون سالهاست که همینطوریه اما زیاد سرد و درهم نشود هم خداراشکر.
راستی از ورود به دهه چهل گفتم اما فکر نکنید پیرم اینو بگم که دکتر پوست سنم را بیست و شش و دکتر مغز و اعصاب بیست وچهار و دوستانم بیست و هشت میدانند و خودم حداکثر شانزدهو…
کسانی را دوربرم می بینم که علی رغم بسیار جوانی پیر و افسرده اند.
تصمیم دارم که اگر برادر یاری دهد و خدا بخواد برم بندر و دریا و عشق وحال .
پیوست : مامان بهم یه انگشتر هدیه داد و قراره خودم به خودم دستبند بدم.

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

7 دیدگاه دربارهٔ «مقاله و مطالعه»

  1. سمیه می‌گوید:

    آدم باید دلش جوون باشه
    من هم گاهی که یه قولی به خودم میدم و عمل می کنم واسه خودم کادو می خرم

  2. راما می‌گوید:

    ايول
    من تا حالا واسه خودم كادو نخريدم #grin
    ديدي هم راست ميگن سنت نميخوره بهت نسيم جونم
    تو نسيم هيجده ساله خودموني#heart

  3. سانی می‌گوید:

    آخخخخخخخخخ جونم سفر #party #applause

  4. مادر سپید می‌گوید:

    ووووی ولک ! دختر بندر میشی ؟! خوش بگذره.
    قبل از اینکه بری یا اگر اومدی نظرتو درباره این پستم بنویس.#thinking
    http://roshandel.special.ir/archives/2010/09/006101.html

  5. اميد می‌گوید:

    سلام#flower
    تولدت مبارك#kiss (ايشالا درست گفته باشم)
    سفر خوش بگذره#hand

  6. مادر سپید می‌گوید:

    وولک کجایی ؟ بندری ؟ #eyelash

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.