وروزهای بعد

پنج شنبه /جمعه /شنبه /یکشنبه و دوشنبه چه تعطیلات مزخرفی فقط خور وخواب و کتاب خواندن و روزنامه سه بار خوانده حتی اگهی های ترحیم /دیگه کف کردم .البته جسمی خراب داشتم چون مشکلات روحی /جسمی ام اس/جسمی فیزیولوژیک زنان و… دست بدست هم دادند ومن نسیم شاد و گذرا را تبدیل کردند به باد نه طوفان کاترینا و عواقبش .شب عید مبعث دوستان سری ریاضیم امدند و گله و شکایت من از دنیا و اشکهای مروارید نشان من باریدن گرفت (راستی میگویند اشک مروارید یا الماس) و دعام کنید بمیرم و رسالتم در دنیا تمام شده و از این نازا که چون متاسفانه همه از جنس مونث بودندو اهل حساب و کتاب و جبر و انالیز واز همه بدتر دکتر توپولوژی / نازم را نخریدند و فرمودند خودم را جمع کنم و برم مسافرت که به ایشان عارض شدم تا کمی بهتر نشدم کوپون مسافرت و ددر باطله.حالا یک جک بشنوید بقیه شنبه
حتما ماجرای راننده ایرانی در کانادا را شنیده‌اید که دنده عقب می‌رفته که به ماشین یک کانادایی می‌زند و پلیس که می‌آید، از راننده ایرانی عذرخواهی می‌کند و می‌گوید ” لابد راننده کانادایی مست است که مدعی‌ شده شما دنده عقب می‌رفتید!”
حالا اتفاق جالب‌تری در اتوبان اصفهان رخ داده: همشهری اصفهاني ما توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ كيلومتر در ساعت می رفته كه پليس با دوربينش شكارش می كند و ماشينش را متوقف مي كند. پليس مي‌آید كنار ماشين و می‌گوید:
“گواهينامه و كارت ماشين!” اصفهانی با لهجه غلیظی می‌گوید:” من گواهينامه ندارم. اين ماشينم مالی من نيست. كارتا ايناشم پيشی من نيست.
من صاحَب ماشينا كشتم آ جنازشا انداختم تو صندق عقب. چاقوش هم صندلی عقب گذاشتم! حالاوَم داشتم ميرفتم از مرز فرار كونم، شوما منا گرفتين.”
مامور پليس كه حسابی گیج شده بوده بيسيم می‌زند به فرمانده‌اش و عين قضيه را تعريف می‌كند و درخواست كمك فوری مي‌كند.
فرمانده اش هم ميگوید که او كاری نكند تا خودش را برساند! فرمانده در اسرع وقت خودش را به محل می‌رساند و به راننده اصفهاني مي‌گوید:
آقا گواهينامه؟ اصفهانی گواهينامه اش را از توی جيبش در مي‌آورد و می‌دهد به فرمانده. فرمانده می‌گوید: كارت ماشين؟ اصفهانی كارت ماشين را كه به نام خودش بوده از جيبش در می‌آورد و مي‌دهد به فرمانده.
فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی نیافته، عصبانی دستور می‌دهد راننده در صندوق عقب را باز كند. اصفهانی در را باز ميكند و فرمانده مي‌بيند كه صندوق هم خالي است.
فرمانده كه حسابي گيج شده بوده، به راننده اصفهانی مي‌گوید:” پس اين مأمور ما چي ميگه؟!”
اصفهانی مي‌گوید: “چی ميدونم والا جناب سرهنگ! حتماً الانم می‌خواد بگد من داشتم ۱۸۰ تا سرعت می‌رفتم؟”

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

8 دیدگاه دربارهٔ «وروزهای بعد»

  1. سانی می‌گوید:

    #rolling جک خيلی با حال بود#rolling

  2. رضا می‌گوید:

    اینا یعنی اون بالاییا رو باور نکنیم
    و به مافوق بیسیم نزنیم دیگه ؟
    نه ؟ #grin
    مرگ نمیاد ! حالا صبح تا شب دعا کن
    اما به محض اینکه به ثبات رسیدی و
    زندگی خندید بهت . از در و دیوار میریزه
    والله !

  3. sanaz می‌گوید:

    سلام این آدرس لینک پرسشنامه آنلاین است. اگر جواب بدید و بفرستید ممنون می شم
    https://spreadsheets.google.com/viewform?hl=en&formkey=dDd6YUdJWFFHZUVROWlCQ2RpdG9uQXc6MQ#gid=0

  4. راما می‌گوید:

    واااااای نسیم جونم#rolling

  5. deniz می‌گوید:

    سلام
    مهرتوبرم که لبخندی کردن دوستات همواره مد نظرته#flower
    نسیم جان درمورد پست قبا همانطور که دوستان اشاره کردند اونی که دعوتت کرده شرایط تو را میدونه و با عشق دعوتت کرده پس اتفاقاتی که افتاده از جانب تو کاملا طبیعیه و از جانب دوستت پذیرفته
    عزیزم ماها باید یه مقدار بی خیالی را در قبال این عوارض بیماری امون تمرین کنیم تا راحت زندگی کنیم#flower

  6. لات اینترنتی می‌گوید:

    #laugh از دست این اصفهانی ها

  7. محمدرضا يكتا می‌گوید:

    سلام.شما با اين روحيه حالا حالاها توي اين دنيا كار داري.

  8. سوسن جعفری می‌گوید:

    #laugh از دست تو دختر#rolling

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.