خانه برادر

پنج شنبه خانه برادرم مهمان بودیم اینقدر غصم شد که زن داداشم چند مدل غذا و دست تنها درست کرده بود. درمهمانی فقط باید یک مدل غذا سرو شود .چشای خسته او در اخر شب دلم را سوزاند.

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

3 دیدگاه دربارهٔ «خانه برادر»

  1. نيوشا می‌گوید:

    نسيم جان
    اینها ریشه در فرهنگ تجملاتی ما دارد…که حاضریم برای تایید و تحسین دیگران ساعتها وقت خود را در آشپزخانه به سر ببریم یا صرف دکوراسیون خانه کنیم…اینجا (آلمان)مردم در این خصوص خیلی راحت هستند و بسیار ساده تر برگزار میکنند

  2. لات اينترنتی می‌گوید:

    آره خيلی موافقيم باهات نسيم جون

  3. سحر می‌گوید:

    خوب برای فامی شوهر داشته درست می کرده ديگه. بايد سنگ تموم می گذاشته. اما به واقع چقدر خوبه که اين تجملات را کنار بگذاريم و به سادگی عادت کنيم.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.