پنج شنبه خانه برادرم مهمان بودیم اینقدر غصم شد که زن داداشم چند مدل غذا و دست تنها درست کرده بود. درمهمانی فقط باید یک مدل غذا سرو شود .چشای خسته او در اخر شب دلم را سوزاند.
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
نسيم جان
اینها ریشه در فرهنگ تجملاتی ما دارد…که حاضریم برای تایید و تحسین دیگران ساعتها وقت خود را در آشپزخانه به سر ببریم یا صرف دکوراسیون خانه کنیم…اینجا (آلمان)مردم در این خصوص خیلی راحت هستند و بسیار ساده تر برگزار میکنند
آره خيلی موافقيم باهات نسيم جون
خوب برای فامی شوهر داشته درست می کرده ديگه. بايد سنگ تموم می گذاشته. اما به واقع چقدر خوبه که اين تجملات را کنار بگذاريم و به سادگی عادت کنيم.