دیروزوپریروزو امروز برادرم حالش بد بود کمر و پا و همه اعضا درد میکرد خودش اظهار نمیکرد اما شدیدا میلنگید اصلا ما خانوادگی عادت نداریم اظهار درد کنیم الا خواهرم .وچه بد است تنهایی درد کشیدن بی حامی وقتی همسر جدید شوهر سابق خواهرم واسش مشکل درست کرده بود و او به شوهر دوستم متوسل شده بود او گفت مقصر برادران شمایند و هنگام دزدی پولم باز هم همینو گفت و من گفتم ما همه تنهاییم.
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
اگر تنها ترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه ی نداشتن هاست#flower
برای هر کسی ی پشتيبان لازمه#smile
همه تنهاییم نسیم جان …
این تنهایی درد کشیدن را شش ماه اول ابتلا به ام.اس تجربه کردم. کمرم شکست نسیم.
خیلی سخت است میدانم.
چی شده نسیم؟#worried می تونم کمکی بکنم؟