ماجراهای خنده داری نیز توی بیمارستان اتفاق افتاد مثلا یه بار پرستاری سراسیمه وارد اتاق ما شد و گفت من شیاف به کسی ندادم که خورده باشدش اخه توی دستور درمانی یک مریض شیاف بوده و اون بجای کپسول خورده .وقتی مرا به اتاق عمل بردند بالای سرم برانکارد دیگری بود که دکتر داشت باهاش حرف میزد
دکتر:توی پرونده ات نوشته 56 سال داری درسته؟
مریض :بله
دکتر:دو قلو حامله ای؟
مریض:بله
دکتر زیر لب غر میزد چرا اینهمه بچه و من فکر میکردم این از اون زنای استثناییه.
که ناگهان صدای خانمی بگوش رسید که داد میزد مریض من اینجا چکار میکند نوبت لاپروسکپی دارد و صدای پزشک شرح حال بگیر که گفت خودش گفت دوقلو حامله اس.
خانم دکتر نه اقای دکتر این مریض گوشاش سنگینه و 56 ساله است.
و من بیمار بر را صدا کردم و گفتم لطفا مرا از جلو اتاق سزارین جابجا کن.
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
واقعا متاسفم برای بيماريت .اميدوارم که بهتر شده باشی .چند پست پايين يه سوالی پرسيده بودی جواب دهيد…متاسفانه من يه چيزی تو همين مايه ها هستم هر چند الان خيلی بهتر شدم واون مقوله پول قرض دادن وتقريبا گذاشتم کنار
سلام #flower
خوشحالم كه حالت بهتره #rolling
عجب سختي كشيدي #cry
اين دنيا پر از مشكله حالا كم يا زياد#silly خدارو شكر كه درختان رنگي رو ميبيني #applause خيلي ها همين كارو نميتونن بكنن#cry
موفق وپيروز باشي خانم #kiss
باي #hand
#surprise #laugh
#laugh بابا اوضاعی بوده ها #laugh
الهی.
من خوبم. تو بهتری عزیزم؟
پيرزن خيلی باحال بود نسيم #kiss