سختی4

ماجراهای خنده داری نیز توی بیمارستان اتفاق افتاد مثلا یه بار پرستاری سراسیمه وارد اتاق ما شد و گفت من شیاف به کسی ندادم که خورده باشدش اخه توی دستور درمانی یک مریض شیاف بوده و اون بجای کپسول خورده .وقتی مرا به اتاق عمل بردند بالای سرم برانکارد دیگری بود که دکتر داشت باهاش حرف میزد
دکتر:توی پرونده ات نوشته 56 سال داری درسته؟
مریض :بله
دکتر:دو قلو حامله ای؟
مریض:بله
دکتر زیر لب غر میزد چرا اینهمه بچه و من فکر میکردم این از اون زنای استثناییه.
که ناگهان صدای خانمی بگوش رسید که داد میزد مریض من اینجا چکار میکند نوبت لاپروسکپی دارد و صدای پزشک شرح حال بگیر که گفت خودش گفت دوقلو حامله اس.
خانم دکتر نه اقای دکتر این مریض گوشاش سنگینه و 56 ساله است.
و من بیمار بر را صدا کردم و گفتم لطفا مرا از جلو اتاق سزارین جابجا کن.

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

5 دیدگاه دربارهٔ «سختی4»

  1. مژگان می‌گوید:

    واقعا متاسفم برای بيماريت .اميدوارم که بهتر شده باشی .چند پست پايين يه سوالی پرسيده بودی جواب دهيد…متاسفانه من يه چيزی تو همين مايه ها هستم هر چند الان خيلی بهتر شدم واون مقوله پول قرض دادن وتقريبا گذاشتم کنار

  2. اميد می‌گوید:

    سلام #flower
    خوشحالم كه حالت بهتره #rolling
    عجب سختي كشيدي #cry
    اين دنيا پر از مشكله حالا كم يا زياد#silly خدارو شكر كه درختان رنگي رو ميبيني #applause خيلي ها همين كارو نميتونن بكنن#cry
    موفق وپيروز باشي خانم #kiss
    باي #hand

  3. سانی می‌گوید:

    #surprise #laugh

  4. سوسن جعفری می‌گوید:

    #laugh بابا اوضاعی بوده ها #laugh
    الهی.
    من خوبم. تو بهتری عزیزم؟

  5. ماه مون می‌گوید:

    پيرزن خيلی باحال بود نسيم #kiss

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.