شب گذشته خواب دیدم که دختر همسایه اومده خانه ما و از من روزنامه باطله واسه شیشه پاک کردن میخواد منم بهش گفتم سبد روزنامه ها اونجاست خودت وردار .گفت من فقط روزنامه اطمینان میخوام با تعجب بهش گفتم من تمام روزنامه های جناحهای مختلف را دارم اما اینو ندارم حالا چرا اینو میخواهی ؟گفت این یکی شیشه ها را شفاف میکند.:surprise
و اتفاق امروز در شرکت : مدیر شرکت به اتاقم امد و گفت برای فعالتر کردن این دفتر میخواهم کس دیگری را بیارم اینجا و شما دوست دارید برید دفتر … یا … گفتم شما مدیرکل شرکتید و من کارمند شما هر جا بگید میروم ولی ترجیح میدم برم فلان جا .گفت :”باشه اقای فلانی هم تقاضای بازنشستگی کرده و من گفتم تا اخر سال بماند “‘.من ادامه دادم خوبه میتونم دو ماهه بهم اموزش بده.اونقدرقوی برخورد کردم که خودم کیف کردم .بعد بهش گفتم حتی اگر پست مدیری را هم بهم ندید مهم نیست اگر چه ام اس دارم و مخارجم بالا اما هیچ تفاوتی ندارد همانگونه که تاکنون کارم با دیگران متفاوت نبوده است و شاید از خیلیها کاراتر
بوده ام.:applause
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
امیدوارم در کار جدید آسوده تر باشی #flower #heart #kiss
#applause
پس نگو تو اين خواب و ديدی که روزنامه اعتماد ملی توقيف شد#thinking
#grin #kiss
ميخواستی بگی بهتر
منم به استراحت بيشتری نياز دارم
مرسی که به فکرمی
فکش خوابونده می شد
#applause #applause #applause