مدیرکل شرکتمان واسه یک جلسه سخنرانی به منشیش گفته بود یک متن سخنرانی در مورد نیروی انسانی و مشکلاتش برایش بنویسد.منشی ایشان که زن داداش منه ساعت 11 شب اومد پیشم و گفت بگو من بنویسم من نوشتم و فرداش توی جلسه سخنرانی ایشان با علمای قوم حضور داشتم مدیر بخشی از متن را از رو خواند کمی از حفظ و عمده را نگفت اخرش هم گفت والسلام نامه تمام:rolling و برای تصحیح خرابیش گفت بر محمد و محمد صلوات :laughing
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
#rolling
عجب مديره خنگی#thinking
lای دختر خدا بگم چکارت کنه#laugh مگه چی نوشتی؟#surprise #laugh
ميبينم که حرفای ناجور نوشتی؟
ايول نسيم جون
ميخواستی پاشی داد بزتی بهش بگی اگه مردی همشو بخون#devil
پس چه معجونی تحويل اين رئيس محافظه کار داده بودی#winking
انشالا که واسه زن داداشت بد نشده #thinking
#rolling
خوشحالم که می بينم لبخندت به زندگی محسوس تر شده است. زنده باشی نسيم عزيز.
#laugh خودت میخندی معلومه که میدونی چه خرابکاری کردی هااا
مونا هم خوبه ، مشغول درس و امتحاناست #kiss سلام میرسونه عزیزم
#rolling
#heart #heart #rolling
سيلام.خوبی؟خوابم مياد!!يادم رفته آوونکسمو نزدم باز.بمونه فردا؟اومدم نت ببينم اگه هی تاخير بندازم توش عيب نداره يه سرچ کردم وبه تورو بهم داد.بابا ول کن ام اسو به خدا من همش يادم ميره ام اس دارم بس که الکی خوشم۱#grin سر بزن بهم.