نامه

مدیرکل شرکتمان واسه یک جلسه سخنرانی به منشیش گفته بود یک متن سخنرانی در مورد نیروی انسانی و مشکلاتش برایش بنویسد.منشی ایشان که زن داداش منه ساعت 11 شب اومد پیشم و گفت بگو من بنویسم من نوشتم و فرداش توی جلسه سخنرانی ایشان با علمای قوم حضور داشتم مدیر بخشی از متن را از رو خواند کمی از حفظ و عمده را نگفت اخرش هم گفت والسلام نامه تمام:rolling و برای تصحیح خرابیش گفت بر محمد و محمد صلوات :laughing

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

11 دیدگاه دربارهٔ «نامه»

  1. شهرزاد می‌گوید:

    عجب مديره خنگی#thinking

  2. فاطمه می‌گوید:

    lای دختر خدا بگم چکارت کنه#laugh مگه چی نوشتی؟#surprise #laugh

  3. راما می‌گوید:

    ميبينم که حرفای ناجور نوشتی؟
    ايول نسيم جون
    ميخواستی پاشی داد بزتی بهش بگی اگه مردی همشو بخون#devil

  4. نازمهر می‌گوید:

    پس چه معجونی تحويل اين رئيس محافظه کار داده بودی#winking
    انشالا که واسه زن داداشت بد نشده #thinking

  5. محمد درویش می‌گوید:

    خوشحالم که می بينم لبخندت به زندگی محسوس تر شده است. زنده باشی نسيم عزيز.

  6. نازلی می‌گوید:

    #laugh خودت میخندی معلومه که میدونی چه خرابکاری کردی هااا
    مونا هم خوبه ، مشغول درس و امتحاناست #kiss سلام میرسونه عزیزم

  7. مادر سپید می‌گوید:

    #rolling

  8. نازنين می‌گوید:

    #heart #heart #rolling

  9. حامد می‌گوید:

    سيلام.خوبی؟خوابم مياد!!يادم رفته آوونکسمو نزدم باز.بمونه فردا؟اومدم نت ببينم اگه هی تاخير بندازم توش عيب نداره يه سرچ کردم وبه تورو بهم داد.بابا ول کن ام اسو به خدا من همش يادم ميره ام اس دارم بس که الکی خوشم۱#grin سر بزن بهم.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.