ماجراهای عید1

هفته اول به دید و بازدید و فیلمهای تلویزیون و اخراجی های سینما و نگارش یک مقاله ده صفحه ای واسه یکی از کنفرانسها گذشت .جز از مقاله و رفتن به یک عروسی توی دهات از دیگر چیزها لذت نبردم .فیلم میلیونر زاغه نشین هم گرچه بد نبود اما سزاوار اینهمه اسکار نبود .از سبک فیلمهایی نظیر شوالیه تاریکی خوشم نمیاد اما خوب سلیقه اس دیگه .مستندهای تلویزیون لذت بخش بودند اما چی بگم از عروسی
اصلا نیاز نبود سه ساعت لباس بپوشی و ارایش کنی یه رژ و یه مانتو تمام.تصور کنید خانه ای در جاده خاکی در حالیکه یه جوی اب از کناران میگذشت و زنها کنار اون لباس میشستند.اما فضای داخلی خانه محشر بود گرچه باغ نبود اما باغچه های بزرگی توی حیاط بود و روبرو یک سری اتاق پشت سرهم که همه تو در تو بودند.سقفهای گنبدی بلند و بوی نم گچ که بنظر میرسید واسه عروسی تازه گچکاری کرده بودند.ما را به سمت اتاقی هدایت کردند که من و مامان اونجا رفتیم و داداشم را به اتاق کناری که مردانه بود و با پرده ای جدا میشد بردند.داخل اتاق زنها کنار هم روی پتوهای پهن شده بر زمین نشسته بودند و با ورود ما غریبه ها /نگاهها رفت سوی ما .خانم کناری هی دل دل میکرد ازم بپرسه ویلچر چرا ؟شما کی هستید ؟و…ادامه دارد

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

9 دیدگاه دربارهٔ «ماجراهای عید1»

  1. محمد درويش می‌گوید:

    سلام … ممنون كه هنوز مهار بيابان زايي را از ياد نبرده ايد. روايت شما از آن محيط روستايي كاملا تصويري و هوس انگيز بود … چقدر ديدن اين مكانها روز به روز به كيميا نزديك تر مي شود … به خصوص اگر آن مكان ها را با آدمهاي آن روزش قياس كني كه چه صفايي داشتند … مي بيني كه تقريباً بازآفريني آن صفا و صميميت و طبيعت ناب روستايي وطن به غيرممكن نزديك شده است. درود بر شما و با آرزوي نگارش مقاله هايي كه دوست داريد بنويسيد، ديدن فيلمهايي كه دوست داريد تماشا كنيد و معاشرت با آدمهايي كه در حضورشان گذر زمان را از ياد مي بريد و مي توانيد خود خودتان باشيد بي هيچ سانسوري#flower

  2. اميد می‌گوید:

    سلام#flower
    چه كيفي داشته خوش به حالت#applause
    #hand

  3. شهلا می‌گوید:

    خوب من عاشق همین موارد در ایران هستم خوب عزیزم#winking #flower #applause

  4. باران می‌گوید:

    برای من بودن در کنار بعضی از خانوم های روستایی زیاد آسون نیست. چون هر سوالی به ذهنشون برسه زود تند سریع می پرسن #sick

  5. سانی می‌گوید:

    چقدر ساده و بی آلایش

  6. راما می‌گوید:

    سخت نبود برای بری نسيم جان؟
    تازه با اون دوبله های مسخره فيلم ها که حال ادمو بهم ميزدن

  7. خوبه که عيد شما حداقل اين يه عروسی رو داشته که توش بهتون خوش گذشته..عيد ما که همينم نداشت..

  8. علی می‌گوید:

    سلام لطفا به من ايميل بزنين يک مطلب بسيار مهم راجب ام اس می باشد منتظرممممممم

  9. نازنين می‌گوید:

    سلام نسيم عزيزم خوشحالم که کمی تونستی حال و هواتو عوض کنی . باور ميکنی من آرزوی زندگی توی روستا رو دارم ودوست دارم با روستاييها هم صحبت بشم ديگه از شهر نشينی متنفر شدم . راستی اين علی آقا اگه از ام اس خبر جديدی داره لطفا بلند تر بگه ما هم فيض ببريم ممنون #heart #heart

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.