من وغصه هایم

پنج شنبه پاکت داروهام را تحویل گرفتم اونقدر افسرده بودم که قابل بیان نیست از همه چیز و همه کس و بیشتر ازخودم بدم میامد ناخوداگاه دستم رفت سمت داروها دلم میخواست همه را باز کنم وببلعم کی واسش مهم بود مادرم؟ بهیچ وجه. از دست نق نقام راحت میشد او نمیخواست سر خری مث منو داشته باشد خواهر و برادرام اونا که سرگرم زندگی خودشون بودند طوریکه وقتی به برادر بزرگم گفتم میخوام اثاثمو بفروشم اول گفت گازو ما ورمیداریم و نپرسید چی شده ؟پدرم؟ اونم که در هپروت خودش گرفتاره .پس کی ؟ زنگ زدم به یه دوست گفت ما قم هستیم تعطیلات اومدیم اینجا و به یکی دیگه .همه کار داشتند همه سرگرم بودند پس من چی ؟بی انصاف پاهام را هم گرفت که اقلا خودم بزنم بیرون .دوباره با هق هق توجهم به قرصها جلب شد چرا ترسو هستم عمل کجا رفته .برادر کوچکه کامپیوترم را برده توی اتاق خودش داد میزنم بیارش لااقل فیلمی ببینم زبانی گوش بدم اما دریغ از شنیدن ؟ادامه دارد

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

22 دیدگاه دربارهٔ «من وغصه هایم»

  1. nazmehr می‌گوید:

    نسيم جان مگه تو قرص ضد افسردگی نمی خوری؟
    اين فکرا چيه که می کنی؟می خوای هم اين دنيا زجر بکشی هم اون دنيا؟

  2. سیاوش می‌گوید:

    سلام
    ممنون که سر زدی …
    آدم تنها اومده ..تنها زندگی میکنه و تنها میره …..
    #flower

  3. سانی می‌گوید:

    نسیم جونم قوی باش خانوم. صبر همه آدما محدوده این خود تویی که باید تحمل کنی و طاقت داشته باشی. #kiss

  4. سانی می‌گوید:

    حیف نون می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه.
    آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
    حیف نون می گه: ببخشید… بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!

  5. سانی می‌گوید:

    حیف نون رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟
    حیف نون میگه: خوب بود، ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: “پرده دوم، دو سال بعد”
    من دیگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بیرون!

  6. سانی می‌گوید:

    تو شهر حیف نون اینا برای اولین بار چرخ فلک نصب می کنن. حیف نون به شهرداری زنگ می زنه می گه دستتون درد نکنه، از وقتی پنکه بزرگه رو نصب کردین هوا خیلی خنک شده!

  7. سانی می‌گوید:

    به حیف نون می گن برو استخر شیرجه بزن تو آب، بعدش بیا بالا شامپو گلرنگ رو تبلیغ کن… خلاصه میره بالا و شیرجه میزنه، ولی از بخت بد سرش می خوره به کف استخر… بعد از یه مدت بالاخره میاد بالا، رو می کنه به دوربین، می گه: می خوام سالاد درست کنم!

  8. سانی می‌گوید:

    حیف نون داشته برای دوستانش تعریف می کرده: “رفته بودم جنگل، که ناگهان یه خرس بزرگ دنبالم گذاشت، من هی می دویدم، خرسه هم هی پشت سر من می دوید و لیز می خورد… من هی می دویدم، خرسه هم هی پشت سر من می دوید و لیز می خورد…”
    دوستاش می گن: “حالا خوبه تا اینجا رسیدی خودت رو خراب نکردی!”
    حیف نون می گه: “پس فکر کردید برای چی خرسه لیز می خورد؟”#sick

  9. سانی می‌گوید:

    یارو دم یه گربه رو گرفته بوده و می کشیده
    بهش می گن : گناه داره چرا دم گربه رو می کشی؟
    می گه بابا من فقط دمش رو گرفتم … خودش می کشه

  10. سانی می‌گوید:

    یارو میره ته استخر تا میاد بالا می گه : کاشی کاره عجب نفسی داشته !!!

  11. سانی می‌گوید:

    غضنفر تو جاده داشته رانندگی می كرده ، یهو میبینه یه كامیون داره از روبروش میاد،
    میزنه رو ترمز میبینه ترمزش نمی گیره .
    رفیقشو صدا می كنه می گه : اصغر اصغر پاشو تصادفو ببین

  12. سانی می‌گوید:

    یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند
    شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه
    بعد زرافه بهش می گه : این همه مدت کجا بودی ؟
    مورچه می گه : تو راه بودم که بیام بوست کنم#kiss

  13. سانی می‌گوید:

    نسيم جونم اميدوارم يه کم لبخند به لبت اومده باشه. مراقب خودت باش #heart #kiss

  14. بانوی ماه و آب می‌گوید:

    اوه اوه این سانی چه گردو خاکی بلند کرده#kiss

  15. روح الله می‌گوید:

    زندگی را زندگی کردنش بایدش…#flower

  16. شكوفه ياس می‌گوید:

    سلام نسيم جان
    فقط مي تونم بگم توكلت به خدا…
    با توكل بر خدا طوري مي ايستي كه آسمان به احترام تو سر خم مي كند…
    نذار تنهايي روحت رو آزار بده.
    درد جسم روح رو تسكين و تعالي مي ده.
    شايد براي مني كه دورم از تو و تو رو نمي شناسم و اين درد رو ندارم اين حرفها به نظرت بيهوده بياد.
    اما هر كسي توي دلش توي زندگيش مشكلاتي داره كه بايد براي ادامه زندگي هميشه به خدا توكل داشته باشه. هر كسي غمي داره و تنها خداست كه آرامش و تسكيني براي درد هست…
    دلت رو شاد نگه دار بانو…

  17. مونس می‌گوید:

    سلام
    يه نفر اين گوشه دنيا هست که هر روز نوشته های تو رو ميخونه و برای ادامه از تو اميد ميگيره
    نا اميدش نکن
    #heart

  18. محمد می‌گوید:

    برای من بیشتر وقتها الگوی امید و صبر ومقاومت بودی و هستی.

  19. آرام می‌گوید:

    مثل هميشه صبور باش و مقاوم نسيم عزيزم#kiss

  20. راما می‌گوید:

    نسيم جون نااميد نباش
    خانومی اگه کسی از اعضای خونواده ات ناراحت نشه که اينطوری نيست ولی ما کلی به فکرت هستيم و با افسردگی ات ناراحت ميشيم
    اين فکرها رو نکن
    با قاطعيت کامپيوترتو بگير

  21. سمیرا می‌گوید:

    پست قانون جذب خانم خونه رو خوندی؟
    http://souzan59.persianblog.ir/

  22. ابوذر می‌گوید:

    سلام خدمت شما دوست عزیز
    وبلاگ جالبی دارید پست زیبایی بود
    امیدوارم همیشه موفق باشین لطفا به وبلاگ من هم سری بزنیدونظرتونودر مورد این پست جدیدم بگین که اینطوری بهتره یا نه
    من دلگرمت کردم تو دلسردم نکن
    اگه مایلی تبادل لینک کنیم گرچه به وبلاگ شما نمی رسه

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.