از همه شما شرمنده ام ممنونم از راهنماییتان .اول بگم چون ناز کش نداشتم کمی واستون ناز اوردم در ضمن همتون درست حدس زده اید من خستگی روحی دارم کسی ندارم باهاش حرف بزنم سفر برم و …اصلا منظورم شوهر نیست فقط دوستیست که درکم کند و دستم را بگیرد و بتونم بهش اتکا کنم البته نه کامل گاهی فقط همین .
اونروز که اوج ناراحتی بودم به سه تا از بهترین دوست دخترام زنگ زدم که یکی گفت توی قطارم یکی گفت سر برنامه ام و یکی گوشی را برنداشت به دوتا از دوستای پسرم زنگ زدم که یکی گفت فکر خوبیه برو کهریزک و دومی گفت کار دارم به همکارا هم که اصلا نمیشه اعتماد کرد چون چوب اعتماد بهشون را خوردم.خلاصه اونروز داشتم دیوانه میشدم تصمیم گرفتم زنگ بزنم صدای مشاور که یه خانم گوشی را ورداشت و گفت بفرمایید
گفتم خسته ام بیماری ام اس دارم بقول داداشم مغزم کوچک شده و شلوارم را نمیتونم بالا بکشم
پرسید تحصیلات
وقتی گفتم .گفت شما که نباید افسرده شوید
گفتم از خیلیا متنفرم
گفت باید با دید مثبت به زندگی نگریست و پرسید تا حالا فکرا ی بد کرده اید
گفتم چی مثلا خودکشی نه اصلا
گفت باید بیایید ببینمتان
گفتم با کی
گفت شوهر برادر خواهر پدر مادر گفتم اشکال نداره قطع کنم
روز بعد اومدم سر کار و سرم انچنان شلوغ شد که نگو دیروز رفتم چار چنگولی و بزور خندیدم
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
سلام#flower
خوشحالم كه حالت يه كمي بهتره#applause ازقديم گفتن باخداباش وپادشهايي كن#laugh اگه منوبعنوان دوست قبول داري بگوتا شماره بدم وباهم مشكلات رو بهمبارزه بطلبيم#thinking
باي#hand
هر وقتی خواستی غر بزنی من با کمال ميل حاضر بشنوم حرفاتو #kiss #heart اين حالات طبيعيه و زودگذر. ولی نااميد نشو هيچ وقت هيچ وقت #heart
خب بعضی وقتا آدم همينطوری ميشه حتی ما که شوهر داريم #brokenheart
#heart #kiss
خيلي خوشحالم که حالت بهتره
انشاءالله که هميشه خوب باشي#kiss
ما حاضريم هميشه نازتو بخريم خانوم گل
البته اين حالات به قول همه طبيعيه و تو اصلا نبايد سعی در دور کردنشون داشته باشه چون بدتر ميشه فقط کمی مديريتشون کن که مديريت هم در تخصص تو هست
#flower
نسیم جونم سلام عزیزم توروخدا امید داشته باش دوست دارم دلم نمیخواد ناراحت ببینمت#kiss
سلام نسيم جان صبور باش#applause خودت بهتر از همه ميدانی چکار کنی. موقث باشی بدرود#flower #hand
قربونت برم می گفتی ناز کش کم داری
نبينم نا اميد بشی.
سلام
اتفاقی کشفت کردم.
احساست به ام اس عين خودمه!!!!!!!!!!
درکت می کنم!
حساس!
نکنه شما هم اسفندي هستی مثل من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نسیم جونم دوست دارم می دونی امروز روز چیه؟#flower
منم هستما#party
سلام
خواب ها مثل یک برگه ی گزارش روزانه هستند. آنها نشان می دهند که در ماموریت طول زندگی خود چطور پیش می رود حتی اگر از آن خبیر نداشته باشید.
درود.
دوست عزيز اگر برايتان مقدور بود لينك سايت خبري (خبرخوان) ما را در سايت خود قرار دهيد.
تمامي خبرهاي ايران در يك صفحه – http://www.swanknews.com
آرزوهايتان محقق، مهرباني
سلام نسيم جان خوبی عزيزم شرمدتم به خدا خيلی دوست دارم بيام پيشت اما چون بلاگفا نيستی هميشه يادم ميره فقط زندگی تو نيست و بدون مشکل تو فقط ام اس نيست بدون اگر سالم وسلامت ميبودی هم بازيک دللی برای غصه پيدا ميکردی دورو برت رو ببين اين همه ادم تن سالم دارن اما يه زره اميد برای زندگی نه مشکل برای همه هست مشکل کاری برای منم هست تنهايی هم همينطور
راستی من ايران نيستم اما اگر خواستيد هروقت خواستيد ميتونيد بهم زنگ بزنيد يا ايمل يا چت
شمارم
۰۰۱۵۱۹۴۹۴۴۷۰۰
asali_muradi_tanha@yahoo.com
هر موقع خواستيد بيايد من با کمال ميل خوشحالم ميشم باهاتون صحبت کنم شماره خودتم بده من بهت زنگ ميزنم ميدونم خرج شما زياد مياد
فلان خداحافط فکر کريزکم بزار کنار
يا علی هپی ولنتاينز دی#flower
سلام
امیدوارم روز خوبی در پیش داشته باشید
روزی یک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: “خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟”، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکیاز آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگوجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آبافتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حالبودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلندداشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتیمی توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آنجایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانندو قاشق را در دهان خود فرو ببرند. مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنهاغمگین شد، خداوند گفت: “تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است”، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند وخدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورشروی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق هایدسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، مرد روحانی گفت: “خداوندا نمی فهمم؟!”، خداوند پاسخ داد: “ساده است، فقط احتیاج به یکمهارت دارد، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند!![گل][گل]
نسيم جان اميدوارم زودتر سر حال بشی و يه بهونه ناب و حسابی برای شاد بودنت جور بشه .
#kiss
سلام نسيم جان.من چيز زيادی از زندگی شما نميدونم ولی اينو بدون که تو زندگي همه مشکلات هست ولی خيلی وقتا خدا با مشکلاتی که سر راه ما میذاره ما رو امتحان ميکنه.زندگی سراسر مبارزه است.اينا رو ميگم چون خودم از وقتی به دنيا اومدم درگير مشکلات زندگی هستم و هنوزم مشکلات هست ولی بدون اگه بخوای يه گوشه بشينی و به مشکلا ت فکر کنی کاری درست نمی شه.ما از خیلی از کارای خدا سر در نمیاریم.هروقت دوس داشتی میتونی باهام درد دل کنی چون منم خیلی تنهام و تو این شهر کسی رو ندارم.۰۹۳۷۳۷۸۷۱۳۸ #heart