روز عروسی برادرم کیفش را دزیدند حالا محتویات کیف چه بود ؟سه کارت خودپرداز بهمراه رمزهاشون محتویاتشون هم از دویست هزار تومن بیشتر پنج شش تا چک پول صدهزار تومانی و پول نقد حالا چرا اینا همه با هم بودند اخه طفلک داماد بود و بایست مرتب روزدامادی پول به ایکس و زد میداد عجب داغ شدیدم وقتی دیدیم یارو همه حسابارو خالی کرده بود و بیچاره داماد .
مادرم بهش گفت اخه چه کسی رو دیدی که کارتشو با رمز یه جا میذاره اونم فوری گفت نسیم
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
فدای سر همتون…
#hug
توی عروسی از این اتفاقات پیش میاد میشه گفت عادی مثل دزدی کفش توی مراسم های عزاداری !!!! پس بگو من چرا از عروسی بدم میاد حتی دوست ندارم اگه زمانی دور از جونت خر شدم برای خودمم عروسی راه بندازم توی فکر آقامونم باید یک جوری سرش منت بذاریم دیگه #winking #devil
#rolling امان از دست این پسر ها
#laugh
حالا ایشون که در خانواد خودش بوده! پدر من بیچاره اومده بود ایران عروسیه دختر عمه ام و آخر شب فهمید که دوستان خجالتش دادند#tongue
ولی وقتی پول گم میشه یا دزدیده، تنها میتوان گفت فدای سر شده #eyelash
#winking
سلام به نسيم
به اين ميگن دزد خوشبخت و دزدي كه به كاهدان نزد
بابا شما ديگه كي هستين كارت با رمز رو يجا ميزارين اي ول
سلام#flower
توديگه ماروشرمنده نكني وكارت ورمزش رو كنارهم نگذاري#rolling #silly #silly
#hand
نسيم عزيزم حس می کنم چند ماهه از اينجا دور بودم. من هر بلاگی رو که می بينم توی بلاگ ويلی اومده بالا و اپ کرده سر می زنم نمی دونم چرا متوجه بلاگت نشدم.
عروسی داداشی مبارک
و چقدر حيف شد که پولهاش رو دزديدن و من مطمئنم طرف هر نامردی که بوده از اون آشناهايی بوده که در کمين نشسته بوده
اميدوارم خدا بهتر از اون رو به داداشی بده
و اما تهران
باز اومدی و بی خبر برگشتی
ای بی وفا#thinking
عجب آدم فروشی کرده #grin