مطلبی از یک دوست

16 دیدگاه دربارهٔ «مطلبی از یک دوست»

1. بب می‌گوید:

   می 12, 2008 در 1:51 ب.ظ

   #smile #flower
2. شهلا می‌گوید:

   می 12, 2008 در 2:32 ب.ظ

   خدا کنه یکی هم برای تمیز کردن اطاق فرمان خدا برود و پریزی که فرمان بیامری ام اس میده را از کاربیندازه #rolling
3. آيين وآيينه می‌گوید:

   می 12, 2008 در 2:50 ب.ظ

   خيلی جالب بود و خوندنی .#flower #flower #flower #flower #flower
4. سانی می‌گوید:

   می 12, 2008 در 2:50 ب.ظ

   با مزه بود #applause فکر کن اين همه دوربين و ملت اسير يه کار احمقانه نظافت چی
5. احسان ولی زاده می‌گوید:

   می 12, 2008 در 3:58 ب.ظ

   #flower
6. نيوشا می‌گوید:

   می 12, 2008 در 4:20 ب.ظ

   #surprise #surprise #surprise #surprise #surprise #surprise
   واقعا نمی دونم چی بگم ! در عين حال که خيلی عجيب بود …. دلم به حال اون مريضهای بدبخت سوخت!#sad
7. سیر می‌گوید:

   می 12, 2008 در 6:25 ب.ظ

   جالب بود#flower #applause #hand
8. طلا می‌گوید:

   می 13, 2008 در 12:29 ق.ظ

   هم ناراحت کننده و هم خنده دار . #sad #laugh
9. فلفل بانو می‌گوید:

   می 13, 2008 در 9:03 ق.ظ

   چه مطلب هيجان انگيزی#thinking
   دستات بهترن ؟
   پات از کچ باز شده؟#kiss
10. ماندانا می‌گوید:

    می 13, 2008 در 2:02 ب.ظ

    واقعا که …….
    همه هم خرافه پرستن و دنبال روح و اجنه می گردند
11. شيما می‌گوید:

    می 13, 2008 در 3:37 ب.ظ

    #surprise
    راستی … ديگه به من سر نمی زنی نسيم ؟ …#sad
12. ali می‌گوید:

    می 13, 2008 در 5:53 ب.ظ

    سلام
    ميدونم ربطي به مطلبتون نداره اما يه سوال داشتم.بيماري MS رو چه متخصصي ميتونه بفهمه؟مغز و اعصاب ؟ روانپزشك؟…
    اميدوارم هميشه مثل نوشته هاتون با نشاط باشيد.
13. پـرویـز می‌گوید:

    می 13, 2008 در 10:09 ب.ظ

    سلام.
    امروز کلی يادتون اوفتادم.
    تو نت خوندم گفته بودين شمارتون عوض شده اين بود که اومدم اينجا سلام و احوال پرسی :)
    اميدواورم اوضاع احوالتون بهتر از اوضاع احوال من باشه. (دارم فشرده زبان میخونم و سره کار هم که میرم و کلی هم کسر خواب دارم که نمیدونم کجا باید برم این کسر خواب ها رو وصول کنم !)
    پست خيلی جالبی بود. :)
    ممنون.
14. نسیم می‌گوید:

    می 14, 2008 در 7:54 ق.ظ

    علی جان برای تشخيص و درمان بيماری ام اس بايد به پزشک داخلی مغز و اعصاب مراجعه کنيد
15. نگار می‌گوید:

    می 14, 2008 در 9:26 ق.ظ

    باز هم یک قضاوت عجولانه عین فیلم مرد هزارچهره. دلم به حال این همه نادانی می سوزد.
16. ییلاق ذهن می‌گوید:

    می 14, 2008 در 11:25 ق.ظ

    چه ضد حالی خوردن اون همه آدم وقتی با کلی کنجکاوی وايساده بودن ببينن چه اتفاق خارق العاده ای ميفته که ساعت ۱۱ همه اونجا ميميرن! نکنه اين نظافتچيه رفيق عزرائيل بدوده #rolling

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.