داستان این روزها

بسیار تحریک پذیر شده ام هم روحی هم جسمی.علتش هم واسه خودم معلومه اما شرمم میاد حتی راجع به اون دو تا حرف بزنم تمام سلولهای بدنم درد میکند خصوصا ناحیه سر و گردن و پشت و کمر .بهشون دست گرفته بشه دادم درمیاد.توی وصیتنامه ام راجع به بازی بعضی ادما با روح ادمای دیگه نوشتم اینکه چطور روی سر دیگران پا میذارند و بالا میروند تازه خودشون را محق هم میدانند .از لحاظ روحی هم تحریک پذیرم کافیه کسی بهم بگه بالا چشمت ابرو اشکام سرازیر میشه و دو تا لغوز بارش میکنم خدا پدر و مادر بانیانش را لعنت کند :devil از این دختر مهربون صبور چی ساختند

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

22 دیدگاه دربارهٔ «داستان این روزها»

  1. نازمهر می‌گوید:

    نسيم جون عزيزم فکر نکن فقط تو در اين شرايط قرار گرفتی
    عزيزم انقدر راحت ميان و با هزار وعده و وعيد خودشون رو توی دل آدم جا می کنن و استفادشون رو می برن و وقتی هم می خوان برن يه انگ بهت می زنن که تو روانی هستی
    جالبه
    وقتی صادقانه مريضيت رو می گی عوض همدلی بهانه ای بدست ميارن برای بيشتر خرد کردنت
    خانومی تو که به خدا اعتقاد داری مطمئن باش يه جا می خورن که نفهمن از کجا خوردن
    من فقط دلم به انتقام خدا خوشه و بس

  2. اهری می‌گوید:

    به خودت انرژی تزريق کن . اعتماد به نفس ات را تقويت کن . مايوس نباش . خنده و شادمانی را تمرينی دوباره آغاز کن . ميگن دنيا رو هر جوری بخوای ميتونی بگردونی ! حالا مگر مشکلات برای ديگران وجود ندارد ؟ هرکسی بنوعی درگير است خاله جان ! اينوسط کسانی موفق اند که ميتوانند بر ياس و دلزدگی شان غالب باشند .

  3. شيخ حقگو می‌گوید:

    بعضی کواقع بعضی چيزا لازمه#blush
    ان الله مع الصابرين#flower

  4. شيوا می‌گوید:

    عزيزم هرچی بيشتر بهش فکر کنی بيشتر ناراحت ميشی. پس به خاطر خودت سعی کن بهش فکر نکنی. ميدونم سخته ولی اينجوری هم خودت ضربه ميزنی هم اون کسی که ضربه زده.

  5. صادق می‌گوید:

    سلام
    ببين تو اينطور مواقع به يکی پيله کن و تا ميخوره بزنش#devil
    باور کن تخليه ميشی فقط حواست باشه يکی باشه که بتونی بزنيش و يه وقت ماجرا برعکس نشه که طرف بگيره تا ميخوری بزنتت#rolling
    ببين اگه زورت به کسی نميرسه يه سری ظروف چينی ارزون بخر بگذار دم دست تا اعصابت خورد شد بزن به در و ديوار و بشکونشون اعصابت راحت ميشه فقط مشکل جمع کردن شيشه خورده ها ميمونه که بعد بايد زحمتشون را بکشی#grin

  6. Avra می‌گوید:

    الهی.!!! يه نسيم حساس !!!

  7. راما می‌گوید:

    خيلی حساس شدی نسيم جون
    حرف از وصيتنامه و اين چيزها زوده
    البته حق هم داری خيلی زياد
    ما زنا زود احساساتی ميشيم
    امروز صبح توی يه برنامه ای توی تلويزيون کارشنامه برنامه به خانمها و دخترها توصيه ميکرد که توی هر مرحله از زندگيشون(دوستی، نامزديُ ازدواج) همه عشقشون همون اول خرج مردهاشون نکنن،
    جالبه که کارشناسه خودش مرد بود و اين حرفا رو می زد و چقدر هم راست می گفت از اين جماعت!!!
    ولی بدون هنوز هم صبوری
    #flower

  8. شهلا می‌گوید:

    چی شده دختر جون!؟
    وصیتنامه؟#surprise
    #hug #kiss #flower
    پس اون همه اعتماد به نفس را رها کردی بره کجا؟
    نامرد و نا زن در این دوره بسیار شده نازنینم#kiss #heart
    کمی به خودت وقت بده، بهشت و جهنم در همین دنیاست#applause
    بسپارش بدست زندگی در همین دنیا#eyelash

  9. سیر می‌گوید:

    باز هم صبور باش#flower #flower

  10. نيوشا می‌گوید:

    سلام #kiss
    ممنون كه اومدي وبلاگم گلم !
    دلتنگياتو درك مي كنم ! منم اسير اين درد شدم كه با تمام وجود از خودم مايه گذاشتم ولي بعد ديدم كه طرف لياقت نداشته ! ولي مثل تو قشنگ نمي تونم احساسمو به روي كاغذ بيارم به خاطر همين وقتي نوشته هاتو مي خونم حس مي كنم يكي از اعماق دل من داره حرف مي زنه ! ولي عزيزم نگران نباش ! تو چيزي از دست ندادي ! اون طرف مقابلته كه كله اش بيشتر باد كرده و وقتي كه مطمئنا دير يا زود به سنگ بخوره با صداي بلند تري مي تركه ! من يقين دار م كه آدم دو رو و پر تزوير صد در صد يك روز كم مياره و مي فهمه كه اوني كه اون بالاست و اسمش خداست از اون زرنگتره !
    مواظب خودت باش خانومي ! انقدر حرص نخور ! هر چند كه يكي بايد به خودم بياد بگه چون منم تازگيها خيلي تحريك پذير شدم به خاطر همين تو اداره تصميم گرفتم از اتاقم بيرون نيام تا يك وقت با كسي درگير نشم ! بزنم لت و پارشون كنم !

  11. نگار می‌گوید:

    عاقبت سردی دستان فلک نفس گرم مرا می گیرد و دلی پرافسوس به دل خاک سیاه می خورد پیوندی، وسیع باش، سر به زیر، تنها و سخت

  12. رونيکا می‌گوید:

    بالا چشمت ابرو#surprise #party
    إ إ إ‌ إ إ#tongue (دهن کجی#surprise #grin )
    جاخالی دادم خورد به نگار#smug
    ممممم
    منم يه زمانی اينطوری شده بودم که کمرم کسی دست می زد دادم می رفت هوا#worried
    از خستگی بودا اما تبديل شده بود به درد
    به شدت دلم خواست يکی بماله برام#surprise اما دست که می زدن دادم می رفت هوا#grin
    دستشون رو که بر می داشتن دادم ميومد زمين#rolling
    اين وصيتت رو کی نوشتی؟خواستی بری مالزی؟#thinking
    گويا ايران اير از همه مسافر هاش وصيت نامه می گيره
    من بايد بشينم حساب کنم وبلاگم به کی برسه#eyelash
    تازه يه ارگ و موبايل با ارزش هم دارم
    نهماشين هام رو قبلا بخشيده بودم#thinking
    ديگه از وقتی بزرگ شدم و ماشين بازی نمی کنم اونا رو دادم به بچه عمه ام#eyelash

  13. سارا می‌گوید:

    سلام. نسيم خانم. خوب هستين . راستش من همشهری شما هستم. خوشحال می شم بيشتر باهاتون اشنا بشم. راستش زياد باهاتون آشنا نيستم که الان بتونم در مورد اين پستتون نظر بدم. شرمنده. فکر کنم شما توی گروه موج پيشرو هستين ؟اره ؟#grin چاکريم.#winking

  14. طلا می‌گوید:

    نسيم خانمی شما اگر اينطور شکننده و نااميد بشی پس منم تا چند وقت ديگه مطمئنا حال روحی و جسميم بدتر از الان خواهد شد پس لطفا همچنان مقاوم و استوار باش . #smile #flower

  15. م می‌گوید:

    پاسبان حرم دل شده ام
    شب همه شب
    تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم
    ديده بخت به افسانه او شد در خواب
    کو نسيم نسيم نسيم سحری که کند
    بيدارم.
    دنبال يه نسيم ميگردم که بيدارم کنه

  16. mohsen می‌گوید:

    salam weloge khoobi darid,omidvaram ke mandegar bashid

  17. آيدا می‌گوید:

    دختر که نبايد اين قد زود نالاحت شه#winking

  18. م می‌گوید:

    رفتنت مثل يه حادثه برام موندنيه
    حالا آواز سفر کردن تو خوندنيه
    لحظه ها ثانيه ها طاقت موندن ندارن
    ميسوزن اما خوب فکرسوزوندن ندارن
    کو نسيم نسيم نيسم سحری که کند بيدارم

  19. فرهود می‌گوید:

    شما بالاي چشمتون….. غلط کردم، هيچي نيست !!
    #tongue

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.