در ادامه بگم که اونروز من فیلم دوربینم را هم برداشتم تا پس از چند ماه ببرم واسه ظهور .قاعدتا بدون ویلچر بودم وخانم ایکس تحویل داد و راه افتادیم توی خیابانهای شهر و هی حرف زد و حرف و ناگهان دستم را گرفت و فشرد حالم داشت بهم میخورد بهش گفتم فقط خواهرتم ما نه سنخیت روحی داریم نه احساسی و نه سنی و نه تحصیلی و نه کاری .فکر کنم دیوانه شده بود با سرعت بسیار بالا مسیرهای چند بار رفته را مداوم طی میکرد اما من هیچ جیز نگفتم تا اینکه خسته شد و گفتم بریم و منو دم در پیاده کرد و دوساعت بعد زنگ زد و عذرخواهی کرد و من ساده و خشک پذیرفتم متاسفانه قبض عکاسی تو ماشینش جا موند فردای اونروز در حال فیزیوتراپی بودم که در باز شد و خانم ایکس و بقول خودش اقای ایگرگ وارد شد فیزیوتراپم که حیرت کرده بود حس فضولیش گل کرده بود ایکس در حالیکه داشت عکسهای ظاهر شده را در البوم میچید با منهم حرف میزد فیزیو که منو عصبی دیده بود رفت خانم ایکس را هم با گفتن اینکه خسته ام دک کردم بعد از رفتنش دیدم نگاتیو عکسها و دو تا عکس نیست فردا زنگ زدم به عکاسی اونجا هم نبود با یکی از دوستان فهیمم مشورت کردم گفت با زبان دوستی نگاتیو را ازش بگیر هر چند عکسها خانوادگی و ساده بودند اما من نگران .بالاخره بهش زنگ زدم و از نگاتیوها پرسیدم که گفت اره جا موندند هر شب دهها بار زنگ میزنه و من گوشی را جواب نمیدم امروز زنگ زده بود شرکت پرسید چرا جواب نمیدی گفتم یا جلسه دارم یا کار عصرها هم کلاس فیزیو و… راستی یادت باشد من از مکالمات طولانی تلفنی خسته میشم گفت خودت زنگ بزن گفتم اگه وقت داشتم .کم کم داره کفرم از ادم پیله سر میاد باز گفت عصری بریم مزار شهدا دعای توسل گفتم اول سرده دوم من کاردارم گفت تو مگه نمیگی خدا و پیامبر و من گفتم من مومن بی کتاب و کلاهم .خلاصه خدایا ما را از دست ادمهایی که حتی تکلیف خود را هم نمیدانند برهان متاسفانه هنوز نگاتیوها را نگرفتم .
پیوست :امروز بسیار عصبیم چرا؟ میدانم اما فردا راجع به حس امروزم میگم.
پیوست :دیروز پست نوشتم اما سایت اسپیشیال قطع بود امروز فرستادم.
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
#thinking
اينم يه مدلشه
يادم مياد چند وقت ژيش نوشته بودی فردی که پرستاريتو ميکرد دوجنسی بوده.
اصولا از آدمای متوقع بدم مياد … و در حال حاضر گيجم#sick
سلام#flower
عصبانی نباش نسيم عزيز#heart
اين تحفه ها را از كجا پيدا مي كني از شانسي ؟
سلام بر نسيم عزيز
داستان جالبيست .
سعی کن عصبی نباشی . مشکلات برای همه انسانها وجود دارد . برای هر کسی به نوعی دیگرگونه!
تندرست و شادمان باشيد
نگران نباش . يه خوبی حلش ميکنی . مطمئن باش #flower
چه سمجه
سلام خیلی جالبه شبیه فیلمهاست باور کن جدی میگم میتونه موضوع خوبی برای یک فیلم باشه بهش فکر کن بهتر باشی
#hug #flower
سلام
من كه گرگيجه گرفتم.
آدم واقعا نمي دونه با بعضيا چطوري بايد رفتا ركنه#silly
تحويل گرفتن زياد اينجوری می شه دیگه . مواظب خودت باش دختر شاد باشی بدرود#flower #flower #hand
سلام…قسمت دوم آپ شد
صبوری کن عزیزم #hug #kiss
راستی ميدونستی در اکثر دنیا بيماری ام اس را بنام بيماری ؛ خوشگلا ؛ ميشناسند؟
عجب #thinking راستش برای تحقیقات کارم بیشتر با پسرهایی که این مشکل رو داشتند صحبت کردم ولی این پرستار دیگه خیلی داره پاشو از گلیمش درازتر می کنه به هر حال اصلا ارزش این رو نداره که اعصاب خودت رو بهم بریزی . #smile #flower
کلافه گی از سر و روی مطلبت ميريزه ! چی شده ؟ #flower
سلام…اينجور آدم ها مثل خانم ايکس زندگی دردناکی دارند…اونها در اولين و اصولی ترين جز زندگی که
همون هويته مشکل دارن….اونها حتی نميتونن خودشون باشن…خدا کمکشون کنه…..
#flower
خوب اين بنده خدا احتياج به روانشناس و روانپزشک داره چرا اين موضوع رو بهش نمی گيد؟ بيش از اينکه از دستش عصبانی بايد بود بايد دل به حالش سوزوند.
سلام نسیم جون همه پستها رو یه دفعه خوندیم… میگیم چه اتفاقات عجیبی رخ داده هااااااا
نسيم جون قيد نگاتيو ها رو بزن و بهش بگو اگه بازم مزاحم بشی باهات برخورد می کنم
شايد اينجوری شرش رو کم کرد