کنسرت احسان خواجه امیری به مدت سه شب در شهر ما برگزار شد دیشب که اخرین شبش بود منم رفتم.نمیشه گفت عالی اما معمولی بود .ایشان اخرین ترانه اش کاری از اثار قدیمی پدرش بود که ادمو میبرد تو فضای فیلم فارسی.
اخر هفته فقط مهمونی بودم ابتدا جلسه دو هفته ای یکبار بیماران ام اس با کلی رقص از سوی طرفدارانمان دومی خونه دوستم تا نزدیک نصفه شب با کلی شوق اما اخرش دم ماشین در انتقال من از ویلچر به ماشین خوردم زمین و روی اسفالت کوچه نشستم پسر دوستم که کوچولوی دوست داشتنیست گفت :خاله چرا اونجا نشستی؟ومن گفتم:دارم خستگی در میکنم.
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
بيشتر مراقب باش#heart
…
#flower
#sad مراقب باش
عيبی نداره خستگی در کن اخر هفته ها هم برو مهمونی به افتادن رو زمينش ميارزه #hug #flower #kiss
آره نسيم جان. موسيقي بخش جدا نشدني زندگي منه ولي گاهي اوقات زيادي جدا نشدني ميشه و مثل کنه ول کن نيست.
خوش به حالت رفتي کنسرت. من صداي اين احسان خان رو خيلي دوست دارم. در ضمن از اون بچه هه با نمک تر جواب تو بوده. کلي خنديدم…
#rolling
عزيزم طوريت نشد ؟ #surprise
چطوری نسيم جون … کجا بود اين کنسرت احسان …من تقريبا معتاد به شنيدن آهنگ هاش هستم.
راستی لينکت کردم بی اجازه #heart
ايشالا هميشه به مهمونی
ولی دفعه بعد يه خورده بيشتر مواظب خودت باش عزيزم#kiss
چي شدي نسيم جون#cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #kiss #kiss #kiss #kiss #kiss #kiss #kiss #heart #heart
نسيم بانو نذار يه زمين خوردن لذت با ديگران و در کنار ديگران بودن رو از بين ببره#hug
اميدوارم جاييت درد نگرفته باشه
آخر هفته ی خوبی بوده … اين پسره هم صدای خوبی داره ولی زيادی دنبال نام و نشان ميگرده
مراقب خودت باش#flower
#flower #flower
#flower
همیشه از زمین خوردن می ترسیدم… فکر میکردم اگه بخورم زمین چی میشه… شاید نتونم بلند بشم… کی میخواد بلندم کنه و چه جوری و هزار تا سوال دیگه… اولین بار که خوردم زمین چنان فریادی سر اونی که همراهم بود زدم که هنوزم یادم میفته از خودم لجم میگیره… تقصیر اون نبود…
ولی زمین خوردن باعث شد یاد بگیرم از روی زمین بدون کمک دیگران بلند شم و الان این کارو به تنهایی البته نه به راحتی انجام میدم… کار راحتی نیست ولی نیمه پرش قشنگ تره