استراحت خاکی

کنسرت احسان خواجه امیری به مدت سه شب در شهر ما برگزار شد دیشب که اخرین شبش بود منم رفتم.نمیشه گفت عالی اما معمولی بود .ایشان اخرین ترانه اش کاری از اثار قدیمی پدرش بود که ادمو میبرد تو فضای فیلم فارسی.
اخر هفته فقط مهمونی بودم ابتدا جلسه دو هفته ای یکبار بیماران ام اس با کلی رقص از سوی طرفدارانمان دومی خونه دوستم تا نزدیک نصفه شب با کلی شوق اما اخرش دم ماشین در انتقال من از ویلچر به ماشین خوردم زمین و روی اسفالت کوچه نشستم پسر دوستم که کوچولوی دوست داشتنیست گفت :خاله چرا اونجا نشستی؟ومن گفتم:دارم خستگی در میکنم.

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

15 دیدگاه دربارهٔ «استراحت خاکی»

  1. سانی می‌گوید:

    بيشتر مراقب باش#heart

  2. خاله عسلک می‌گوید:

    #sad مراقب باش

  3. ياسمن بانو می‌گوید:

    عيبی نداره خستگی در کن اخر هفته ها هم برو مهمونی به افتادن رو زمينش ميارزه #hug #flower #kiss

  4. فرهود می‌گوید:

    آره نسيم جان. موسيقي بخش جدا نشدني زندگي منه ولي گاهي اوقات زيادي جدا نشدني ميشه و مثل کنه ول کن نيست.
    خوش به حالت رفتي کنسرت. من صداي اين احسان خان رو خيلي دوست دارم. در ضمن از اون بچه هه با نمک تر جواب تو بوده. کلي خنديدم…
    #rolling

  5. مادر سپيد می‌گوید:

    عزيزم طوريت نشد ؟ #surprise

  6. سه وصله ناجور می‌گوید:

    چطوری نسيم جون … کجا بود اين کنسرت احسان …من تقريبا معتاد به شنيدن آهنگ هاش هستم.
    راستی لينکت کردم بی اجازه #heart

  7. نازمهر می‌گوید:

    ايشالا هميشه به مهمونی
    ولی دفعه بعد يه خورده بيشتر مواظب خودت باش عزيزم#kiss

  8. چي شدي نسيم جون#cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #kiss #kiss #kiss #kiss #kiss #kiss #kiss #heart #heart

  9. رويا می‌گوید:

    نسيم بانو نذار يه زمين خوردن لذت با ديگران و در کنار ديگران بودن رو از بين ببره#hug
    اميدوارم جاييت درد نگرفته باشه

  10. شبيه می‌گوید:

    آخر هفته ی خوبی بوده … اين پسره هم صدای خوبی داره ولی زيادی دنبال نام و نشان ميگرده
    مراقب خودت باش#flower

  11. آرام می‌گوید:

    #flower #flower

  12. هانيل می‌گوید:

    همیشه از زمین خوردن می ترسیدم… فکر میکردم اگه بخورم زمین چی میشه… شاید نتونم بلند بشم… کی میخواد بلندم کنه و چه جوری و هزار تا سوال دیگه… اولین بار که خوردم زمین چنان فریادی سر اونی که همراهم بود زدم که هنوزم یادم میفته از خودم لجم میگیره… تقصیر اون نبود…
    ولی زمین خوردن باعث شد یاد بگیرم از روی زمین بدون کمک دیگران بلند شم و الان این کارو به تنهایی البته نه به راحتی انجام میدم… کار راحتی نیست ولی نیمه پرش قشنگ تره

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.