ما کجاییم انها کجا

دیروز به توصیه معلم زبانم رفتم خانه ای را در بالای شهر دیدم آپارتمانی با قیمت 250 میلیون تومان .معلم زبانم ادم ایده الگرایست البته خوبه اما نه واسه کارمندی مثل من .خونه نقشه ساده ای داشت اما تجیهیزاتش لوکس بود گرمای از کف لوله های سوپر پایپ دربهای کنترلی سونا و جکوزی و ال و بل .بعد بنگاه زنگ زد و زمینی را توی یک منطقه دیگر شهر معرفی کرد به اتفاق معلم زبان راهی اونجا شدیم نه سکوت محله اول و نه درب وداغونی دومی .ابتدا اقایی جلو ماشین را گرفت و گفتم پسرم پایش تیر خورده و… بعد چند تا معتاد و… زنگ زدم به بنگاه گفتم اخر عمری عجب جایی واسه ساختن خونه معرفی کردی؟خلاصه اندر حکایت نسیم واسه خانه سازی صحبت زیاده خدا بخیر کند.اما واقعا خوب فکر کنید ان خانه با ماشینهای خارجی مدل 2007 داخل پارکینگش با ان یکی محله با ادمایی که دوچرخه بهترین وسیله ترددشان بود و خانه های گلی وای بر ما و اینهمه تفاوت.
پیوست :هر گاه که به پاهایم نگاه میکنم و بیحرکتی انان را میبینم دلم هوای رفتن / برای برداشتن یک لیوان اب را از اشپزخانه میکند

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

17 دیدگاه دربارهٔ «ما کجاییم انها کجا»

  1. فلفل بانو می‌گوید:

    الهی قربونت بشم با اين پيوستت#worried #worried

  2. مريم می‌گوید:

    اختلاف طبقاتی مثل هميشه…..
    خسته نباشی از گشتن….
    خانومی خداروشکر کن..همين#flower #flower #flower #heart #heart

  3. عمو اروند می‌گوید:

    این تفاوت‌ها در همه‌جا هست. جلوی بانکی با ساختمان بیست یا طبقه‌ای در سان‌فرانسکو، پیرمردی به گدائی نشسته بود و این تابلو جلوش بود.
    هفتاد ساله‌ام و بازنشسته ولی حقوق بازنشستگی کفاف زنده‌گیم را نمی‌دهد. عکسی از او گرفتم.

  4. مدوسا می‌گوید:

    عجب تفاوتی
    پيوستت…غمگين بود…خيلی. ولی فقط يه آرزو ميکنم: کاش…نسيم جونم کاش يه روزی…دوباره بتونيد

  5. خاله عسلک می‌گوید:

    اين روزا که دست به گريبان مشکل معده بودم و تا حدودی هستم…. بارها و بارها شنيدم که می گن آنفلونزاست سخت خودم رو سرزنش کردم به خاطر سستی اراده و کم بودن روحيه ام…
    بارها و بارها به خاطر ناشکری که کردم به خاطر اضافه وزنم توبه کردم… بارها و بارها از ياسی شنيدم که خجالت بکش خودتو بذار جای بچه های ديگه…
    حس درد و دلم گل کرده… #tongue
    اما يه چيز رو خيلی خوب فهميدم.. روحيه و ارادت بی نظير و قابل ستايشه… اميدوارم خدا باز هم کمکت کنه…

  6. خاله عسلک می‌گوید:

    حالا در مورد مطلبت #blush
    خونه ما اومدی يادته که محله رو؟
    کاش اونشب می شد می بردمت اون طرف خيابون تا تفاوت رو لمس می کردی…
    فقط کافيه از اين ور خيابون رد شی بری اون ور خيابون!!!!‌
    حالا باز خدا رو شکر ما تو محله قديمی مون مشکلاتمون به اين حدی نيست که تو نوشتی #tongue

  7. دختر دريا می‌گوید:

    سلام
    يه آرزو : خدايا نسيم واسه خونه خيلی دردسر نکشه
    خدايه يه خونه بنداز تو بغلش #eyelash

  8. هانيل می‌گوید:

    تا حاالا دقت کردی چقدر حس افراديکه مشکل دارن به هم نزديکه… مطمئنم افراد سالم اينقدر خوب نميتونند همديگرو درک کنند.
    اوايل معلوليتم گاهی فقط و فقط برای اينکه بتونم برم سر يخچال دلم ميگرفت و ساعت ها گريه ميکردم… الان مدت ها گذشته ولی باز هم يادش که ميفتم بغض گلوم رو ميگيره… اميدوارم در امر خانه سازی موفق بشی…

  9. طاها بذري می‌گوید:

    اسم محله ی دوم چی بود؟

  10. مژگان می‌گوید:

    انشالله زودتر يه جای مناسب پيدا کنی#smug

  11. سانی می‌گوید:

    #flower

  12. ديوونه می‌گوید:

    خوب برو آب را بنوش. چکار به پاهات داری؟ کی گفته حتما برای راه رفتن پا داشت؟ شايد اصلاْ تمام اين داستان ها برای اينه که راه رفتن بدون پا(پرواز) را ياد بگيری؟ البته با اجازه پرويز لاک پشته!!!

  13. نازمهر می‌گوید:

    نسيم جون تا اونجا که يادمه خودت يه آپارتمان داشتی.
    می خوای با پول اون خونه بسازی؟

  14. نگار می‌گوید:

    سلام عزیزم بهت بخاطر ارادت، خلوصت و شیرینی کلامت تبریک میگم و از خدا می خوام خوب بشی

  15. مه می‌گوید:

    وای بر ما و اين همه تفاوت …

  16. يحيی می‌گوید:

    دشوارى راه زندگانى
    هموار شود اگر توانى
    هنگام هجوم رنج و اندوه
    لبخندزنى، ترانه خوانى.

  17. دکتر کوچلو می‌گوید:

    هيچ نگويم بهتر است….

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.