چند روزی است هم گرفتاری ذهنی دارم هم جسمی و هم کاری .کار و بیعدالتی درنظام اداری ما که انگار جز مسلم زندگیمان شده اینو که ارزش نداره راجع به اون حتی گفت .میرسیم سراغ جسم که بیش از یکماه عفونت و اونهمه مرض .خب شک نیست که اثرش را در جسمم بجای گذارد و جناب مستطاب ام اس را هم بیدار کرده و ایشان شروع به قروقمیش مینماید بطوریکه وقتی فیزیوتراپم بعد از حدود 2 ماه امد با تشر بهم گفت تموم رشته های منو که پنبه کردی و منم با اشک گفتم دست خودم نبود بیماری خرابم کرد اونم نه گذاشت و نه ورداشت گفت چطور انتالیا میری؟
منم گفتم اگه روحم درست نمیشد الان بجای فیزیو باید واسم فاتحه میخواندید که یارو خندید و گفت حالا درستش میکنیم حالا یه جک بگو؟
اما ذهنم هم درگیره چرا؟اخه حس میکنم در مورد سینا بازیچه شده بودم شاید هم تاثیر دیدن فیلم نقاب بود نمیدانم اما هر چه بود نیت خالص من برقراری یک زندگی مشترک با ایشون بود پس از اینکه خالصانه همدیگر را پذیرفتیم اما نه قصد تحمیل داشتم و نه ازار اما انگار ادما دوست دارند همزمان دل چند نفر را با هم داشته باشند یعنی زن سمت زن خونه بودن و استفاده ازلباس تمیز و لباس شسته و غذای گرم را داشته باشد بچه پدر را همچنان ادم وفادار به زندگی بداند و دوست دختر سالی دو سالی باهاش گفتاری و… خوش بود.شاید هم سینا جواب بده دم غنیمت است و تو که معلولی همین هم خیلی خوبه شایدم توجیه دیگه ای داشته باشد اما این بازگشت به گذشته راحتم نمیگذارد
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
خانومم سعی کن اشتباهاتت رو مشت نکن بزنی تو سر خودت مواظب خودت باش#kiss
ببين گذشته ها گذشته… اگر می خوای سينا بيشتر از اين يهت ضربه نزنه به فکر خودت باش چون فکر به گذشته هم همون تاثیرات رو داره که انگار همه چی داره تکرار میشه.
چی بگم….والا
دختر حواست به خودت باشه.
#grin #winking #sad #smile #eyelash #blush #heart #kiss #tongue #surprise #applause #flower #laugh #sick #yawn #angry #silly #rolling #hug #party #thinking #smug
سلام# #flower
خوبي#devil ولش گذشته هاگذشته وخوشبختانه برنميگرده #cry #cry #silly #silly #angry #angry
عزيزم تو چقدر به سينا فکر می کنی
والا منم بودم انقدر به سينا فکر می کردم می رفت تو مخم
ولش کن جيگر#kiss
الان که انقدر مشغوليت هات زيادشده بهترين زمانه واسه اينکه کمرنگش کنی#hug
يه توضيح درست درمون بده!من که چيزی دستگيرم نشد…سينا؟…مريضی…دم وغنيمته اس؟….ها؟؟
سلام .ممنون که بهم سر زديد دلم می خواد بيشتر با ها تون اشنا بشم اگر تا اخر شب تو نستيد بيايد تو چت روم ممنون
سلام…اين پونه خانم راست می گه…نبايد مشت کرد(يکی به خودم بگه!)…فيلم راز رو ديدی؟…به جای نقاب اون رو ببين اگه نديدی…يا حق…
فکر کنم اگه این بازگشت به گذشته نبود ماها کلی از زندگی جلو می افتادیم … چون لااقل این همه وقت رو توی گذشته ها سیر نمیکردیم…
ضمنا زیادم به حرفای تراپیستت فکر نکن… اینا عادتشونه بگن خراب شد و غیره و ذالک. تو خوش باش#flower #kiss
خوب اگه رفته چرا بهش فکر می کنی!
سلام خوبی؟
من هم به تازگی يه تجربه مثل سينای شما ژيدا کردمُ ميشه راهنماييم کنی البته اگر درست فهميده باشم!!!
من خيلی داغونم#cry کمکم می کنی؟#worried
خاطرات تلخ گذشته را بایـــــــــــــــد فراموش کنی نازنینم.
برای هر کس به اندازه آنچه که لیاقتش را دارد ارزش قائل شد.
#hug #kiss #kiss #flower
سلام سلامتی و هزاران آرزوی خوب
يادته يه بار بهم چی گفتی؟
( ولش کن زندگيتو بکن… همه چيز درست ميشه.. خودتو با کارهای جدید مشغول کن… )
من سعی کردم عمل کنم و نتيجه اش رو هم ديدم…
نصفه موند حرفم #tongue
نسيم مهربونم…سعی کن خودتو اينقدر مشغول کنی تا توی ذهنت جايي بری سينا نمونه… #hug
نسيم جان من نمی دونم موضوع سينا چی بوده .همينطوری حدس زدم.شايدم اگه به ارشيو سر بزنم بفهمم.ولی چيزی که ميدونم اينکه ،هر آنچه ارزش تو رو داشته باشه ماندگار خواهد بود .پس اگر رفته ،ارزش تو رو نداشته.اصلآ فکرش رو نکن .هميشه خندون باشی#hug