دیشب داشتم عکسها رامیدیدم رسیدم به سفر المان بهتر دیدم خاطره سعید حاتمی و همسر نازش به همراه عکسهایی را اینجا بزارم قبل از سفر نمیدونستم چه کسانی را تو المان و شهرهایی که میرم پیدا کنم تا پرستار و همراهم باشند به خیلی ها میل و تلفن زدم اما جور نمیشد تا یه روز میل سعید اومد و نرگس را بهم معرفی کرد الحق که همراه خوب و مهربانی را سعید بهم معرفی کرد نرگس همراه فرانکفورتم بود و سعید سمیرا را هم در برلین معرفی و زمینه اشنایی من با یک دوست دیگه را فراهم اورد یکی از روزا به همراه سمیرا عازم پوتسدام محل زندگی و تحصیل سعید و مادر بچه هاش شدیم سعید زحمت کشید و اومد دنبالمون جاتون خالی رفتیم به کاخ پارک یا کاخ باغ محشر چقدر گشتیم خندیدیم و عکس گرفتیم جاتون خالی یه رستوران ترکی و یک نوع ساندویجی که اسمش یادم رفته خوردیم و بعد …
بقیه اش فردا فعلا عکس ببینید
View image
View image
View image
View image
View image
View image
View image
پیوست :یکی از عکسها مال المان نیست اون کدومه:thinking
پیوست دوم:من و سعید را که میشناسید:hand
پیوست سوم:یه بنده خدایی پیتزا سفارش داد
فروشنده گفت:شش تکه کنم یا هشت تا
اقاهه گفت :هشت تا زیاده با شش تا سیر میشم:surprise
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
سلام#flower
اول اول بشم#grin
همسفر نميخواين؟#blush #hug
اين عکس انجير معابد نيست؟ بايد يکی از عکسهای جنوب باشه#thinking
چه بنده خدای شکمويی#tongue
۴ تيکه؟ زياده خب. فوقش پیتزامو دو تيکه کنم بخورمش#grin
چه باحاله که همه امتحان دارن خودم اينجا اول ميشم#party
و البته دوم و سوم و چهارم و …#smug
نسيم جان بهتر شدين؟
#flower
به به یاد پتسدام افتادم#winking
این آقای سعید حاتمی من را خیلی شرمنده فرموندند#kiss #heart .
خانمش را که فقط توی عروسیشون دیدم ولی طی تلفنهایی که داشتم میدونم که خیلی دختر گلی است.
بله من ۲ سال پیش اونجا بودم و خیلی خوش گذشت و کلی گشتیم و عکس انداختیم.
من شرمنده ات شدم که نتونستم برایت کاری در اینجا بکنم#sad
اون درخته تو ايران بايد باشه آخه يه تابلو که فارسی نوشته شده کنارشه
جايزه چيه حالا؟#smug
سلام،
ارادتمنديم. يادش بخير. حيف که نشد بيشتر در خدمت باشيم.
نرگس هر دفعه سراغتو می گيره.
در ضمن اون دونر بود.
ايشالا سفر بعدی.
شاد باشی
راستی اين عکسه که با هم هستيم يادته؟ اون پيرمرد پيرزنی که گير دادند کمک کنند تا از پله ها ببريمت بالا تا وارد اونجا بشی. تازه وقتی دسته ويلچرت درومد، پيرزنه کلی به جون شوهرش غر زد که بلد نيستی. خداييش آدمای با محبتی هستند، اسمشون بد در رفته.
سلام و ممنون از محبتت، به ما که خيلی خوش گذشت. کاش بيشتر ميموندی. ايشالا سفر بعدی.اما اين دفعه من رو هم برای دونر خوری ببريد!
خوش باشی و به اميد ديدار دوباره.
خوبين؟
عکسای قشنگی بود…مال کيش هم همينطور
شاد باشی
چه عکسهای قشنگی
من که نفهميدم کدوم عکس مال اونجا نبود
سلام#flower
عكسهاي قشنگي بود#applause
فكركنم درخته توايران بود#thinking
موفق باشي#hand
#flower خيلی جالب بود. قديم ها سعيد حاتمی و وبلاگش را می شناختم. اين پست تو باعث شد که دوباره سری بزنم و بخوانم.
عکس ۵ مال کيشه