دستهایم تمنا کرد نیاز در اغوش داشتن ترا
قلبم تپید با تپش قلب تو
چشمم گریست با گریه های تو
روحم خسته شد با خستگی تو
اما نه روح دیدی نه اشک نه قلب و نه دست
چرا
چون اسیر بودی در بند زندان خودخواهی
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
اول#rolling
سلام#flower
حالت خوبه#kiss
يك كم ازاين شعرهاي زيباتوبراي همه دوستان بگو#applause
باي
نسيم جون خوشحالم که دوباره داری شعر می گی
هرچند دوست دارم شعرات فضای شادتری داشته باشن#kiss
سلام#flower
چه زيبا نوشتين…
امان از خودخواهی که خيلی چيزا رو نميبينه.
حرف از بغل نزنيد که داغ دل من تازه ميشه#cry
خيلی بغليم#blush #tongue
زيبا امااااااااااا غمگين#brokenheart
نسیم جون سلام . روزت بخیر .
#heart #kiss خوشحالم از شعرای خودت ميخونم . اميدوارم . و دعا ميکنم خورشيد عشق صفحه ی دلت رو پر نور و گرم کنه ………… #kiss اونقدر که شعرهات رو با گرمای دل پر نشاط و پر انرژيت پررر کنی . منتظرت ميمونم . #kiss
کاشکی اين آدما رو يکی می زد پس گردنشون ازين زندان مينداختشون بيرون!
حالم از خودخواهی بهم می خوره