صبح مثل همیشه واسه کلاس اماده شدم در ضمن واسه بعداز ظهر از دکتر نوروزیان وقت گرفته بودم .کلاس خوبی بود چون اساتید ثابت نبودند تنوع داشت خلاصه کلاس این بود واسه اینکه آدما را واسه کار انگیزه داد بهترین تئوری برقراری عدالت است و این امر تنها در سایه فرهنگ سازی محقق میشه .و این موضوع کلاس حسابی کفرم را از دیدن فاصله زیاد بین تئوری تا عمل دراورد.:devil:cry
بعد از ظهر یکی از دوستام که دانشگاه شریف کارمنده زنگ زد و گفت من میبرمت شهرک غرب واسه دکتر اما تو اول بیا تا ایستگاه مترو شریف تا از اونجا بریم .:surpriseمنم گفتم شما بیا مطب منم از هتل میام قبول کرد و من با آژانس رفتم مطب حالا هر چی دوروبر نگاه کردم از جناب دوستم خبری نبود مطب هم طبقه دوم و بی آسانسور :shadesخلاصه از کارگرای ساختمانی خواهش کردم منو بردند بالا و به محض ورودم وارد مطب شدم خانم دکتر با دیدن نامم گفت من یه دوست ایمیلی به همین اسم داشتم و من گفتم خودم هستم کلی چاق سلامتی و احوالپرسی و معاینه من و نتیجه امانتادین واسه خستگی گاباپنین واسه درد و مورمور و یه قرص که اسمش یادم رفته واسه سرخوشی و بیخیالی البته بگم اکس نبود بعد خانم دکتر از کارم پرسید و گفت اگه اینجا بودی میبردمت انجمن واسه الگوی بقیه میچرخوندمت بین ام اسی ها و سیرک باز خوبی میشی و از این حرفا.:rolling:applause
البته بگم جملات سیرک مال خودم بود.
بعد پرسید به ازدواج با یه ام اسی فکر کردی گفتم نه گفت چرا گفتم با هر باری که او زمین میخوره من میمیرم با هر حمله اون من جان میکنم. نخواهید ام اس را هر روز دوره کنم دکتر گفت درسته اما میتونید با هم حرف بزنید و…وگفت حتما برو پیش خانم فلان و بگو داوطلب ازدواج با یک ام اسی ام که من گفتم اما من یکی را دوست دارم:love ممکنه نشه اما میتونم دوستش داشته باشم مگه نه ؟و ایشون تایید کرد سه نکته مهم را واسم نوشت ورزش و کاردرمانی و فیزیوتراپی بعنوان جز لاینفک زندگیم آزمایش خون و کشت ادرار هر سه ماه یکبار و شادی و کاهش استرس .:regular
بعد هم من ادرس وبم را به ایشون دادم و با شادی اومدم بیرون و دوستم را دیدم که تازه رسیده و نگاه عصبانی من :angryو حرکت واسه خرید داروها و پوشکای خارجی که من استفاده میکنم و خستگی روز را با یه فنجان چای داغ تموم کردم . :regular
پیوست :دوستانی از فرادرمانی پرسیدن من اطلاع زیادی ندارم اما از مونا میخوام بهتون پاسخ بده فقط من میدونم در این روش باید چشمها را بست و فقط به بدن خود فکر کرد و خودت باید به دریای بیکران لطف الهی بسپاری بقیش دیگه کار من نیست.:nailbiting:thinking
پیوست دیگر دیروز یادم رفت بگم وقتی پدر مونا ومامان محترمش به خیلیا کمک کردند از طرف هتل واسمون چای سفارشی اوردند .:hug
نسیم
ادامه دارد
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
اوول#grin
ميگم پس خوب بوده خوش گذشته#party
سلام
عاشقی مبارکه#flower
سلام#flower
چه جالب دوست ايميلی ديروز و دکتر امروز.
فعلا که تئوری و عمل شده حکايت دو خط موازی.
چه جالب خانوم دکتره دوست ايميليت بود #silly
مراقب خودت باش نسيم گلم #heart
مثل اينكه تو توي تهران همش در حال فعاليت مثبت بوديا؟#kiss
با وجوديکه ماجرا ها رو از خودت شنيده بودم خوندنشون هم لطفی داره#blush
سلام
منو باش گفتم بيام اول شم(زهی خيال باطل#rolling )
۱.کسانی که سوال داشتن بهم ايميل بزنن من بهشون توضيح بدم…
۲.اسم شريف رو که ديدم آب دهنم راه افتاد…
واسم عقده شده#rolling آخرشم اسم بچم رو می ذارم شريف#surprise #silly
۳.البته چای سفارشی رو چون ديدن من با شمام آوردنااااااااااااااا#grin
۴.به يک معشوق صفر کيلومتر نيازمنديم#tongue
اااااااااااااا(با کسره) من می خواستم هفتم شم#nottalking
نسيم جان يه جا واسه من اون اول اولا رزرو کن ديگه#sad
#grin طرف کيه؟#applause
چقدر خوشحالم که سرحال و موفق برگشتی #flower
چه خانم دکتر خوبی#applause دکتری که برخورد و روحيه خوب داشته باشه خيلی تو روحيه آدم تاثير مثبت ميزاره#smile
سلام نسيم عزيز
خوشحالم که حالت بهتره و اميدوارم به اون کسی که دوست داری برسی#hug
مونا جون هم واسه من وقت رزرو کرده که اومدم ايران حضوری واسم توضيح بده#eyelash
چای سفارشی هم نوش جان #hug
aslan esrar nakonid ke man vaghte ezdevajo in harfaro nadarama#winking
aslan esrar nakonid ke man baraye ezdevaj aslan vaght nadaram#winking
#surprise #surprise #surprise ,ki mikhaste sar be sare man bezare?#yawn 1
سلام#flower
خوشحال شدم كه سفر پرباري داشتي#laugh
اميدوارم به عشق موردنظرت برسي ان شاا…#heart
خداحافظ#hand
آی گفتی چايی داغ برم بنوشم #grin
در مورد فرادرمانی هم مونا کمی برام توضيح داده #smile
يه جوکم بگم و برم: #silly يه يارو می ره تو چاه می گن چرا رفتی اونجا ميگه می خوام فکر عميق کنم #grin
سلام مهربانانه….خانم منشی چشم های سگه چه رنگی بود…قهوه ای…..!!!
قهوه ای)قهوه ای…………………..
آدم های هنری مثل یک قسمت ازیک داستانیایک فیلم ویایک نمایش هستندکه توسط یک خواننده یا یک بیننده بد/بدخوانده یادیده می شوند….
به دیداری دوبارامیدوار
ايشالله به اونی که دوسش داری برسی#flower #flower #flower
سلام نسيم جون خوشحالم که خوش گذشته و چه حسن تصادفی بوده که اين خانم دکتر دوستت بوده .
عزيزم ممنون از اينکه حالمو ميپرسی#heart
ما منتظر چهارميش هستيم#winking
پس اپ نگردی نسيم ناز نازی
پس اپ نگردی نسيم ناز نازی#hug
سلام
حال شما خوبه . مرسی که وبلاگ منم سر زديد . بامزه می نويسيد
موفق باشيد