روز سوم

صبح مثل همیشه واسه کلاس اماده شدم در ضمن واسه بعداز ظهر از دکتر نوروزیان وقت گرفته بودم .کلاس خوبی بود چون اساتید ثابت نبودند تنوع داشت خلاصه کلاس این بود واسه اینکه آدما را واسه کار انگیزه داد بهترین تئوری برقراری عدالت است و این امر تنها در سایه فرهنگ سازی محقق میشه .و این موضوع کلاس حسابی کفرم را از دیدن فاصله زیاد بین تئوری تا عمل دراورد.:devil:cry
بعد از ظهر یکی از دوستام که دانشگاه شریف کارمنده زنگ زد و گفت من میبرمت شهرک غرب واسه دکتر اما تو اول بیا تا ایستگاه مترو شریف تا از اونجا بریم .:surpriseمنم گفتم شما بیا مطب منم از هتل میام قبول کرد و من با آژانس رفتم مطب حالا هر چی دوروبر نگاه کردم از جناب دوستم خبری نبود مطب هم طبقه دوم و بی آسانسور :shadesخلاصه از کارگرای ساختمانی خواهش کردم منو بردند بالا و به محض ورودم وارد مطب شدم خانم دکتر با دیدن نامم گفت من یه دوست ایمیلی به همین اسم داشتم و من گفتم خودم هستم کلی چاق سلامتی و احوالپرسی و معاینه من و نتیجه امانتادین واسه خستگی گاباپنین واسه درد و مورمور و یه قرص که اسمش یادم رفته واسه سرخوشی و بیخیالی البته بگم اکس نبود بعد خانم دکتر از کارم پرسید و گفت اگه اینجا بودی میبردمت انجمن واسه الگوی بقیه میچرخوندمت بین ام اسی ها و سیرک باز خوبی میشی و از این حرفا.:rolling:applause
البته بگم جملات سیرک مال خودم بود.
بعد پرسید به ازدواج با یه ام اسی فکر کردی گفتم نه گفت چرا گفتم با هر باری که او زمین میخوره من میمیرم با هر حمله اون من جان میکنم. نخواهید ام اس را هر روز دوره کنم دکتر گفت درسته اما میتونید با هم حرف بزنید و…وگفت حتما برو پیش خانم فلان و بگو داوطلب ازدواج با یک ام اسی ام که من گفتم اما من یکی را دوست دارم:love ممکنه نشه اما میتونم دوستش داشته باشم مگه نه ؟و ایشون تایید کرد سه نکته مهم را واسم نوشت ورزش و کاردرمانی و فیزیوتراپی بعنوان جز لاینفک زندگیم آزمایش خون و کشت ادرار هر سه ماه یکبار و شادی و کاهش استرس .:regular
بعد هم من ادرس وبم را به ایشون دادم و با شادی اومدم بیرون و دوستم را دیدم که تازه رسیده و نگاه عصبانی من :angryو حرکت واسه خرید داروها و پوشکای خارجی که من استفاده میکنم و خستگی روز را با یه فنجان چای داغ تموم کردم . :regular
پیوست :دوستانی از فرادرمانی پرسیدن من اطلاع زیادی ندارم اما از مونا میخوام بهتون پاسخ بده فقط من میدونم در این روش باید چشمها را بست و فقط به بدن خود فکر کرد و خودت باید به دریای بیکران لطف الهی بسپاری بقیش دیگه کار من نیست.:nailbiting:thinking
پیوست دیگر دیروز یادم رفت بگم وقتی پدر مونا ومامان محترمش به خیلیا کمک کردند از طرف هتل واسمون چای سفارشی اوردند .:hug
نسیم
ادامه دارد

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

27 دیدگاه دربارهٔ «روز سوم»

  1. نگار می‌گوید:

    اوول#grin

  2. نگار می‌گوید:

    ميگم پس خوب بوده خوش گذشته#party

  3. صادق می‌گوید:

    سلام
    عاشقی مبارکه#flower

  4. بهار می‌گوید:

    سلام#flower
    چه جالب دوست ايميلی ديروز و دکتر امروز.
    فعلا که تئوری و عمل شده حکايت دو خط موازی.

  5. سانی می‌گوید:

    چه جالب خانوم دکتره دوست ايميليت بود #silly
    مراقب خودت باش نسيم گلم #heart

  6. نازمهر می‌گوید:

    مثل اينكه تو توي تهران همش در حال فعاليت مثبت بوديا؟#kiss

  7. ويولت می‌گوید:

    با وجوديکه ماجرا ها رو از خودت شنيده بودم خوندنشون هم لطفی داره#blush

  8. مونا می‌گوید:

    سلام
    منو باش گفتم بيام اول شم(زهی خيال باطل#rolling )
    ۱.کسانی که سوال داشتن بهم ايميل بزنن من بهشون توضيح بدم…
    ۲.اسم شريف رو که ديدم آب دهنم راه افتاد…
    واسم عقده شده#rolling آخرشم اسم بچم رو می ذارم شريف#surprise #silly
    ۳.البته چای سفارشی رو چون ديدن من با شمام آوردنااااااااااااااا#grin
    ۴.به يک معشوق صفر کيلومتر نيازمنديم#tongue

  9. مونا می‌گوید:

    اااااااااااااا(با کسره) من می خواستم هفتم شم#nottalking
    نسيم جان يه جا واسه من اون اول اولا رزرو کن ديگه#sad

  10. آرش می‌گوید:

    #grin طرف کيه؟#applause

  11. آدم می‌گوید:

    چقدر خوشحالم که سرحال و موفق برگشتی #flower

  12. عسل می‌گوید:

    چه خانم دکتر خوبی#applause دکتری که برخورد و روحيه خوب داشته باشه خيلی تو روحيه آدم تاثير مثبت ميزاره#smile

  13. *مرغ---دريايی* می‌گوید:

    سلام نسيم عزيز
    خوشحالم که حالت بهتره و اميدوارم به اون کسی که دوست داری برسی#hug
    مونا جون هم واسه من وقت رزرو کرده که اومدم ايران حضوری واسم توضيح بده#eyelash
    چای سفارشی هم نوش جان #hug

  14. arashl می‌گوید:

    aslan esrar nakonid ke man vaghte ezdevajo in harfaro nadarama#winking

  15. arashl می‌گوید:

    aslan esrar nakonid ke man baraye ezdevaj aslan vaght nadaram#winking

  16. arashl می‌گوید:

    #surprise #surprise #surprise ,ki mikhaste sar be sare man bezare?#yawn 1

  17. اميد می‌گوید:

    سلام#flower
    خوشحال شدم كه سفر پرباري داشتي#laugh
    اميدوارم به عشق موردنظرت برسي ان شاا…#heart
    خداحافظ#hand

  18. سانی می‌گوید:

    آی گفتی چايی داغ برم بنوشم #grin

  19. سانی می‌گوید:

    در مورد فرادرمانی هم مونا کمی برام توضيح داده #smile

  20. سانی می‌گوید:

    يه جوکم بگم و برم: #silly يه يارو می ره تو چاه می گن چرا رفتی اونجا ميگه می خوام فکر عميق کنم #grin

  21. ناما جعفري می‌گوید:

    سلام مهربانانه….خانم منشی چشم های سگه چه رنگی بود…قهوه ای…..!!!
    قهوه ای)قهوه ای…………………..
    آدم های هنری مثل یک قسمت ازیک داستانیایک فیلم ویایک نمایش هستندکه توسط یک خواننده یا یک بیننده بد/بدخوانده یادیده می شوند….
    به دیداری دوبارامیدوار

  22. سوک سوک می‌گوید:

    ايشالله به اونی که دوسش داری برسی#flower #flower #flower

  23. مهديس می‌گوید:

    سلام نسيم جون خوشحالم که خوش گذشته و چه حسن تصادفی بوده که اين خانم دکتر دوستت بوده .
    عزيزم ممنون از اينکه حالمو ميپرسی#heart

  24. فريد می‌گوید:

    ما منتظر چهارميش هستيم#winking

  25. نگار می‌گوید:

    پس اپ نگردی نسيم ناز نازی

  26. نگار می‌گوید:

    پس اپ نگردی نسيم ناز نازی#hug

  27. تبسم می‌گوید:

    سلام
    حال شما خوبه . مرسی که وبلاگ منم سر زديد . بامزه می نويسيد
    موفق باشيد

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.