سلام سلام صد تا سلام…
خوب اول یه چیزهایی بگم بعد میرم سر آپ:
اول: (بنا به دلایلی حذف شد)
دوم:من خودم به شخصه عاشق این شکلک ها هستم.ولی چشم دیگه شکلک نمی زنم چون حرف بعضی از بچه ها کاملاً منطقی بود.
سوم:قرار شد جوک بامزه و بی مزه نداشته باشیم.از طرفی من خودم خواهش می کنم که اگر یکی از جوک هام مورد اخلاقی داشت لطفاً بهم تذکر بدید.چون من خودم در این مورد پوست کلفت شدم.
چهارم:مثل اینکه من باید بیام به شماها فرق اول و دوم رو یاد بدم.میگم انتقادات و پیشنهادات بعد میگم به خصوص دومی…!شما که من رو بستید به انتقاد.بابا یه بچه که تازه راه میوفته وقتی می خوره زمین اگر مسخرش کنن دیگه تلاش برای راه رفتن نمی کنه که…
پنجم:(حذف)
و اما پست امروز:
دبیرستان که بودم(الآن پیش دانشگاهی هستم)خیلی مدرسه بهم گیر میداد.به من و یکی دیگه از دوستام.همیشه دفتر مدیر بودیم.دفتر مدیر ازون دفترهای معمولی نبودها(دفتر سیمی بود)ازون دفترهایی بود که اگر توش معلمی یا حتی ناظم رویت میشد همه بدون شک می دونستیم داره مواخذه میشه…!
خلاصه گیرهای بی خودی…موبایل نیارین؛آستین هاتون رو تا نزنین؛صاف راه برید بچه های مدرسه به شما نگاه می کنن از شما الگو می گیرن(به خدا درست راه می رفتیم هااااا)؛یه بار هم که دیگه نتونستم خودم رو نگه دارم و بالاخره دهن به دهن شدم این بود که وسط زنگ ریاضی من رو کشوند دفتر(گفتم دیگه چه کار واجبی داشته که من رو از سر درس ریاضی بلند کرده)باورتون نمی شه بهم چی گفت؛بهم گفت:
خانم فلانی شما دیگه اجازه ندارید ازین کفش ها تو مدرسه بپوشید…!
من:چرا؟مگه چه مشکلی داره؟
مدیر:هر کسی پول نداره ازین کفش ها بخره…مادر بعضی از بچه ها زنگ زدن اعتراض کردن که چرا اجازه میدید شاگردهاتون با کفش فلان بیان مدرسه !!!!! دختر ما هم از ما توقع پیدا می کنه….
من(دیگه نذاشتم حرفش تموم شه):خانوم … اولاً فکر نمی کنم کسی که … میلیون پول شهریه رو داشته و اومده این مدرسه نتونه همچین کفشی بپوشه…! دوماً اون شاگردی که رفته خونه به مامانش همچین حرفی زده خیلی بچه بوده و ازون بچه تر مادرش که زنگ زده مدرسه همچین شکایتی کرده و تعجب می کنم که چطور شما جوابش رو ندادید!
برای خودم خیلی عجیب بود که انقدر تند با مدیرمون برخورد کردم.ولی ازون به بعد گیرش بهم کمتر شد…!
سر همین مسائل بود که یکی بهم گفت:مونا اسمه تو بد در رفته…
من هم که سر این ماجرا عصبانی بودم یهو گفتم: بی خود کرده هر کی بد در داده
******
یه لره به ترکه میگه:بیا بریم نماز جمعه نماز بخونیم نفری 10000 تومان میدن.
ترکه:اگر ندادن چی؟
لره:نترس بابا. می *وزیم باطل شه…!
******
قزوینیه میره مغازه روبات فروشی فروشنده شروع میکنه به تعریف از روباتا .و میگه:آقا این روباته آخر کاره بهترین روباتیه که تا حالا ساخته شده.
ببین اگه این دکمه روی شکمش رو فشار بدی جارو برقی میشه.اگه دستش رو بکشی ماشین لباسشویی میشه.و خلاصه از هر پیچش هزار هنر میریزه…!
قزوینیه حسابی حال می کنه میگه: بالام جان من همین رو می خوام
خلاصه پولش رو میده و ورش میداره میره خونه
فرداش قزوینیه شاکی با *** پانسمان شده بر می گرده…
میگه:مرد حسابی!چرا نگفتی این سوراخ پشتش چرخ گوشته…!
******
پیوست:من الآن داشتم با نسیم جان صحبت می کردم؛ایشون گفتن تا پنج شنبه تهران هستن.اگر کسی مایل به دیدن ایشون هست به من ایمیل بزنه؛بعد از کسب اجازه ی ایشون آدرس محل اقامتشون رو در اختیارش قرار میدم.
آدرس ایمیل من هم dokhtar_bakelas2004@yahoo.com هست.
نویسنده فعلی: مونا
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
اووووووووووووووووووووول#grin
عمراْ خواب اين رو هم نمی ديدم که يه روز تو وبلاگ نسيم #heart اول بشم#tongue
بابا شکلکات کو چندتايی ميذاشتی؟ #hug
بعدشم مايه دار #grin دفتر سيمی #grin جوکت خيلی با حال بود چرخ گوشت #rolling اون عنوان رو هم يا هر دو فارسی می ذاشتی يا انگليسی مثلا بدون شکلک يا ویت آوت اسمایلی #grin )انگلیسی نشد فارسی نوشتم ( #grin در واقع هم من اولم نويسنده که قبول نيست خودش اول بشه! برم الان نسيم مياد کتکم می زنه #grin #kiss اين بوس مال تو اينم مال نسيم #kiss #heart
#rolling #rolling #rolling مال چرخ گوشت آخه مونا جان نمی گی ملت سر کارن اينا رو می خونن #rolling حالا من روبروی همکارم دارم قاه قاه اينجوری #rolling می خندم #grin #tongue
#grin شکلکا کو مونا جون …
#rolling شکلکا از نوشته هات گويا ترن…
#blush قضيه اون چرخ گوشت چی بود ؟
#grin مونای عزيز در اين پست به صورتی کاملا رقيق! مايه دار بودن خود را به ما نماياند!!!
خوب اين دفعه جوکات بهتر بود بخصوص اونی که بد در داده#grin
به آرش و سانی:
بابا من کجام مايه داره؟#surprise ما خونمون نازی آباده…#tongue
بعدشم کفشم چيز خاصی نبود به خدا#grin آخه من که کفش خيلی فلان نمی پوشم برم مدرسه که#winking
مونا خودتم نسيمو می بينی؟ #grin از طرف من حتی بوسش کن#kiss #blush #eyelash
mona mizari man biyam ba poolat ax bendazam?badam baba rast mige mona,in kafsharo ke madrese nemipooshe ke.jokatam tekrari ama ghashang bood.shart mibandam be zoodi khodet weblog mizani#laugh 1
سلام برسونيد خدومتتشون.
ااا!سلام بر نويسنده ی جديد!
چرا اين پست از اون شکلک خوشکلا نداره؟چند تايی بد نيستا!#grin
حرفات با مدير منطقی بوده!(بابا ميليونر!#tongue )
بابا به خدا ما ميليونر نيستيم#sick شما اصل موضوع رو ول کرديد چسبيديد به چی#nottalking
سلام.من که نسيم رو نمی شناسم.ولی تو عالی می نويسی.حالا نمی شه خودت يه وبلاگ بسازی؟؟؟؟؟
راستی شکلکا خيلی خوب بود.چرا دیگه نمی زنی؟؟
#flower
ميگما عجب مدرسه توپيه !معلم گسسته ش که هی ميکشه پايين ميکشه بالا شاگرداشم …#sick #grin #blush
والله جونم برات بگه مونا جون شيطون خانوم که کامنتهای عريض و طويلی رو که تو پستهای بچه ها مينوشتی هميشه ميخوندم حالا با اينجا نوشتن شايد خودتم به جرگه وبلاگ نويسان بپيوندی که پيشنهاد من اينه اگه خواستی اين کارو کنی بزار بعد از کنکورت
در مورد مدرسه تونم که والله اون زمونها که ما ميرفتيم کلاس مادر جون تا سال چهارم دبيرستان هم به کوتاه بلندی ناخونهامون گير ميدادن#rolling حالا به شماها يه تذکر ميدن موبايل نياريد ناحارت ميشيد #winking
ولی حرفهايی که به مديرتون گفتی درست بوده برای همين بعدش کوتاه اومده چون حرف منطقی ديگه بحث نداره بايد ميپذيرفته #applause
#rolling #rolling مونا ولو شدم از خنده جوکات خيلی بامزه بود من اسم جوکاتو می ذارم جک فريدی!!! از اون تيکه ها بود که بايد با احتياط بخونمش #silly مونا جدی عجب مديری بوده هرکی ندونه من می دونم که تو چقدر ساده بيرون می ری (دروغ چرا کفشاتو نديدم #sick )
عسل راس ميگه
جای نسیم خالی نباشه#grin
مونا جون دوره دبيرستان مدرسه ما خيلی گير می داد به مقنعه و کفش و …
اون موقع بايد مقنعه چونه دار می پوشيديم ولی ما هميشه جيم می زديم و مقنعه پفی سرمون می کرديم.
ولی يه روز ناظم مدرسه از جلوی در مدرسه من رو برگردوند خونه و مجبورم کرد مقنعه چونه دار بپوشم. البته منم اون يکی مقنعه رو با خودم آوردم و موقع تعطيلی دوباره همون رو پوشيدم#grin
تو گفتي اين كارو نمي پسندي كه يكي براي يه نفر ديگه آپ كنه؟#winking
جواب ايميلت رو هم دادم #flower
سلام .
ايول خيلی باحال بودن . #rolling #rolling
موفق باشی غزيزم