پرنده دربند

پست امروز ویولت از مرداد ماه وتشخیص بیماری مراواداشت که بگم واسه منم در همین ایام تشخیص داده شد اما سال 72البته شروعش اردیبهشت بود وقتی در ایینه رختکنی که قرار بود لباسم را در بیاورم و لباس اتاق ام ار ای را بپوشم نگاه میکردم پرنده در بندی را میدیدم که اشکهایش از خبری که معلوم نبود چیه پهنای صورتش را پوشانده بود و وقتی بدلیل اورژانسی بودن همانروز عکس آماده شد پزشک ام ار ای به خواهرم که جز کادر پزشکیه گفته بود که بیماری عصبی است که بیشتر انهایی که زیاد فکر میکنند را مبتلا میکند و گفته بود خواهرت ریاضی و یا رشته هایی شبیه اون خونده ؟و پس از اینکه دکتر عکسو دید در حالیکه پدر و مادرم ناامیدانه به دکتر خیره شده بودند من توی فکر ادامه راهی گنگ به گنگی بیماری غوطه میخوردم درست کلمات دکتر واسم معنا نداشت بیشتر فکر میکردم که ایا میتونم دانشگاه را ادامه بدم چون تازه شروع کرده بودم خب روز بعد رفتم و تمام کتابای پزشکی در قسمت مغز و اعصاب را از کتابخونه گرفتم و خوندم و اشک ریختم اونجایی که میگفت بیماری فلج کننده و…تا اینکه بابا اومد و همه را جمع کرد اخه اونم شبا اونا را میخوند اما حتما اونم اشک میریخت اما حالا دوازده سال گذشته و من مراحل شادو غمگینی را گذراندم خندیدم و گریستم بالارفتم و عشق ورزیدم شکستم و افتادم اما هنوز هستم و منتظر امیدوار که روزی دیگر خبری از بندهاییکه پایم را بسته اند نباشد.
نسیم

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

148 دیدگاه دربارهٔ «پرنده دربند»

  1. آدم می‌گوید:

    منم اميدوارم و از صميم قلب آرزو ميکنم که هر چه زودتر راه بهبودش ژيدا بشه #flower

  2. سانی می‌گوید:

    زندگی شايد همين باشد …
    يا غصه است يا شادی البته اولی هميشه کمی بيشتره به اميد بهبودی #heart

  3. گمشده آشنا می‌گوید:

    در جای تو بودن سخته #smile
    ولی چيزی هست که بايد ميشد و تو اولين و اخرين نيستی
    پس سعی کن خوب بگذرونی چون دنيا خيلی خيلی کوتاه هست. خودت داری ميگی ۱۲ سال گذشته. به همين تندی
    ولی اگه خدا يه چيزی بگيره يه چيزی ميده. شايد مثله يه تلنگر باشه که باعث ميشه چيزای جديد تری رو درک کنی که خيلی از ديگران درش عاجزن

  4. اميد می‌گوید:

    من مطمئنم که اون روز حتما خواهد آمد ، ولی آرزو می کنم که زودتر بياد#smile

  5. ابوالفضل می‌گوید:

    سلام
    تو نشان دادی که بيشتر بند در دستان پرنده است تا پرنده در بند.
    دستانت به کمک خلاقيت – اميد و تلاشت انعطاف قابل توجهی به اين بند داده اند که امروز تو را از بسياری از ام اس هايی که منزوی و افسرده و بيکار در کنج خانه نشته اند متمايز ساخته است. امثال پرنده هايی چون تو می تواند به آنها بياموزد که ما ناگزير از زندگی هستيم پس چه بهتر به بهترين صورتی که می توانيم آن را جلو ببريم.

  6. ليلا می‌گوید:

    به اميد روزی که تمام بندها گسيخته شود#flower

  7. ليلا می‌گوید:

    به اميد روزی که تمام بندها گسيخته شود#flower

  8. شهلا می‌گوید:

    #heart گل من این روز حتمن به همین زودی ها میاد#kiss
    روزی که سختی این بیماری به دست داستانها سپرده بشه……

  9. شهلا می‌گوید:

    برترین وبلاگها رو هم که بستند!!!!!
    میخاستم بهت رای بدم#winking
    ولی این نوشته اومد:
    به علت شکایت برخی وبلاگها این قسمت تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد
    یئنی چی؟#worried

  10. صدف می‌گوید:

    ای بابا!هممون تلخ ترين لحظه را باشنيدن ام اس درک کرديم ولی الان ديگه اون لحظه تلخ گذشته….

  11. hossein ziarati می‌گوید:

    اميد و توکل به خدا چنان کارهايی ميکنند که همه در تعجب محقق شدن آن خواهند ماند.از خدا بخواه.هر چه ميخواهی بخواه.

  12. gita می‌گوید:

    nasim aziz salam in rooza khaili be fekretam#heart #heart omidvaram roozaye khoobi ro begzaroni#flower

  13. ناهيد می‌گوید:

    نسيم عزيز آرزو می کنم اون روز هر چه زودتر برسه .روزی که دوباره بتونی راه بری .راستی اولين جايی که می خوای بری کجاست ؟#winking

  14. محمد می‌گوید:

    امید شفا و بهروزی تو را دارم.

  15. this is very good می‌گوید:

    this is very good

    this is related article

  16. phentermin online می‌گوید:

    phentermin online

    good related article

  17. Web Buy Sites می‌گوید:

    Web Buy Sites

    Hello, best you site.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.