معلول

دو روز پیش روزنامه ایران مقاله ای در مورد تغییر نام معلول به کلمه توان جو و توان یاب و توان خواه نوشته بود و نویسنده مقاله به زیبایی از کلمه معلول جانبداری کرده بود که خلاصه مطلب ایشون اینه که معلول یعنی برخواسته از علت و فردی معلول خوانده میشه که به علت ژنتیک یا حادثه و بیماری به نوعی از نظر جسمی با سالما تفاوت پیدا میکنه درست مثل فردی که دچار ویروس سرماخوردگی شده و حالا سرماخورده با همین فرد قبل از سرماخوردگی

امروز هم که پست سانی را خواندم و او از بی فرهنگی بعضی آدما در برخورد با بیمارا خصوصا بیمارایی که نشون میده که بیمارن مثل من که رو ویلچرم با خوندن اون مطب و این پست تصمیم گرفتم پست امروزمو به این موضوع اختصاص بدم

من سه سالی است که روی ویلچرم و سیزده سالی گرفتار ام اس تمام جوانیم در ام اس گذشته و لنگیدن پا و ناتوانی در تایپ با کامپوتر و نوشتن و حتی بریدن یه پرتقال ساده بارها و بارها بخاطر ام اس در شلوغترین جاها زمین خوردم و بارها کف دستشویی و حمام و … ولو شدم بارها تو دانشگاه متلک شنیدم خالی از لطف نیست که همین حالا دو تاشونو براتون بگم

یه که داشتم که بطرف دانشکده لنگان لنگان با کوله ای پر از کتاب آرام گام برمیداشتم و چون فاصله درب دانشگاه تا دانشکده ما زیاد بود و تقریبا شیب دار از دم در با یکی از اساتید همراه شدم بعد از سلام و احوالپرسی راه افتادیم اما جداگانه من میدونستم اگه تند برم تعادلم بهم می خوره و کله پا میشم پس از حدود نیم ساعت که به کلاس رسیدم استاده بهم گفت خانم فلانی بین راه چند تا ایستگاه نشستی و قهقهه دانشجویان اینجا را خودتون شکلک خنده بذارید چون تو بلاگر نداره!!!!!!!!!

ماجرای دوم : سال دوم دانشگاه که هر شش ماه کورتون وریدی می گرفتم و بینش هم از ضعیفا بهره میبردم اولین بار با زمین خوردن دستم شکست

دفعه بعدی در اثر سرگیجه سرم و دفعه آخر که روی برف سر خوردم پایم حالا تو دانشگاه این محیط فرهنگی تخته کلاسایی که من اونجا کلاس داشتم پر بود از کاریکاتور دختر گچی دانشکده

اینقدر از این ماجراها زیاد دارم که نگو و نپرس

اما از مزایای معلول بودن :

اول توی حرم امام رضا خیل عظیم زائرین

خدا شفات بده

خدا به جونیت رحم کنه

اجازه بدین این خانم رد بشه ناراحته صلوات بفرستید

توی فرودگاه جده در هنگام ورود و خروج اول این خانم که رو ویلچره و خلاصی از صف طولانی

تو اتوبوس خانم شما بفرمایید

تو موزه بدون بلیط تازه مامور موزه جاهایی که ویژه خواص هم هست بهم نشون میده

اما گذشته از این جدی و شوخی های درهم کاش اسم مارو عوض نمی کردند و فقط خیابونا پیاده روها و رمپ و آسانسور ساختما را درست میکردن با اسمش خودمون با هم کنار میومدیم

به انتظارت نشسته ام که از کوچه تنهاییم بگذری

در انتهای کوچه سراغ پلاک سیزده و منزل بیکسان را بگیری

و من درب سبز دلم را برویت بگشایم

نسیم

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.