دیروز روز بسیار بدی بود بارها اشکهایم سرازیر شد همش هم تقصیر ام اسه اگه این مهمان ناخوانده نبود میزدم به کوه و کمر و تنها و رها بر بلندی کوه به نظاره مینشستم دیگه قرار نبود کسی باشه واسه بردنم سوار ماشین کردنم کسی باشه که در حضورش اشکامو تو حدقه خفه کنم و فریادمو تو گلو ای همه انسانهایی که از غربت گله مندید تنهایی در میان جمع خودی دردناکتره ای ادما بدونید فریاد بی صدا سختره بدونید با رودربایستی نگفتن بدتره اخه
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-