دکتر روماتولوژی

ديروز يکی ازدوستام اومد دنبالم و از شرکت رفتيم پيش دکتر روماتولوژی تا من عکس سنجش تراکم استخوان يا درصد پوکی استخوان را بهش نشون بدم من قبلا نوبت گرفته بودم ونفر بيستم .چهل نفری اونجا بودن داشتم پيش خودم حساب ميکردم اگه دکتر پنج دقيقه ای يه نفر ببينه که من بايد صددقيقه ای معطل شوم تازه مريضای سفارشی و استثنايی را هم حساب کنيم دو ساعتی بايد در صف انتظار ميبودم اونقدر هم خسته بودم که نگو صبح کار و حالا انتظار دوستمو فرستادم توی صف منشی دکتر البته خانم منشی طوری رفتار ميکرد که انگار منشی کاخ سفيده همه در حال تقلا و چک وچانه برای نوبت بودن و منم ازدور ناظر و توی افکارم غرق که دکتر امد وازجلوی من ارام رد شد و من بهش گفتم امروز بايد منو اول ببينيد ناگهان خانم منشی باامدن دکتر بساطشو جم وجور کرد وتشريف برد داخل مطب دوستم هم طفلک سر پا و دفتربدست ناگهان خانم منشی اومد بيرون و رو کرد به من که خانم شما بريد داخل من که هاج وواج نگاه ميکردم با انگشت خودمو نشون دادم و گفتم من که گفت بله دفترتون و دوستم گيجتر از من از آخرای صف بزور خودشو کشوند بيرون و دفتر بيمه منو دست بدست رد کرد طرف منشی البته جالب بود که مريضا هم جيک نزدن انگار با ديدن يه دختر جوون روی ويلچر به خودشون اجازه اعتراض نميدادن سرتونو درد نيارم رفتم تو مطب و تادستيار دکترداشت فشارخون منو ميگرفت من ماجرای جوراب ويولت را با آب وتاب داشتم برای دوستم ميگفتم که دکتر با لبخند داخل شد گفتند پوکی ناحيه لگن بيشتر شده البته خدا پدر و مادر کورتونها بيامرزه که اين يه چيز بيشتری به ما دادن و گرنه من هماره کمتر ميشم و گفتند شير وماست و قره قوروت و کنجد بخور و دارو داد و ظرف ده دقيقه کارم تموم شد هيچوقت تا حالا از اين شانسا آوردين

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.