قبل از شروع هر چيزی از پيامهای گرمتون ممنون در اولين فرصت شخصا به آنهايی که يا بلاگ دادن جواب ميدم آخه سرم خيلی شلوغه در مورد سايز نوشته چشم بزرگش ميکنم اگه رنگش هم چشمتون را اذيت ميکنه بگيد اما امروز از صبح که کارم زياد بود اما بيشتر گشنمه امروز ساعت هم تنبل شده بود و دير زنگ زد نتونستم سحری چيزی بخورم !!!راستی من اوايل بيماری تتراکوزکتايد (آمپول)ميزدم بعد سلو مدرون وريدی ۵ روزه که بارها و بارها مصرف کردم البته توی بيمارستان بستری ميشدم هم توی تهران وهم در شهرم اما هميشه تنها ميرفتم و تنها مرخص ميشدم آخه بقول مترلينگ رسم ما اينه که مثل کرگدن تنها سفرکنيم!!!!!من بعد از ۵سال که از بيماريم گذشت تازه ربيف را شروع کردم البته توی سال ۷۳ يه مطلب توی يه مجله پزشکی راجع بتافرونها خوندم وکلی ذوق کردم که داروش کشف شد اما خيلی از پزشکا اطلاع نداشتن بعضيها هم که داشتن گفتن هنوز ايران نيومده و اگه بياد گرونه و منم اينتر فرون نزدم تا سال ۷۷ که توانايی خريدش را پيدا کردم يکسالی زدم بعد اينترفرون زدم و بعد دو سالی آونکس حالا هم هيچی البته داروهای غير کورتونی و غير اينرفرونی که فراوان البته بگم کاراشتباهم تعويض مداوم پزشک و از اين دارو به آن دارو پريدن بود شمايی که تازه ام اس گرفتيد يه چيز بگم که خدا يکی دکتر خوب هم يکی .گاهی فکر ميکنم که نسل ما يه نسل سوخته اس البته هم سن وسالهای خودم آخه من در زمان شاه بچگی ميکردم نوجوانيم در تب وتاب انقلاب گذشت جوانيم در جنگ (هرچند خودم جبهه نبودم اما شور و حرفش همه جا بود )و در قفس طلايی خانه که ميخواست امنيت و سلامت برايم بياورد و بعد دانشگاه که فکرميکردم انتهای جوانی ميتوانم جوانی کنم اما بيماری و پيله بازنشدنی آن البته خوبی ما ام اسی ها و شايد همه گرفتاران در اينه که بالاخره يه راهی برای سرزدن به هوای سالم و بی دغدغه پيداميکنن اما اين يه خورده از راههای عادی تب وتابش بيشتره و صعب العبورتر اما بالاخره راهه عليرغم يکی از پيامها که نوشته بود فکرکردم کوير را بخاطر ام اس نوشتی اما من ام اس را بخاطر کوير نوشتم چون تک درخت تنها در کوير که گوشه چشمی به رگباری تند و گذرا دارد بايد سالها منتظر اين رگبار بماند اما او همزمان با انتظار باران خود ريشه هايش را در جستجوی آب و نگهداری بهتر آن ميگستراند ببخشيد زياد شاعرانه و رومانتيک شد.
نسيم
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-