نمی دانم چرا آمدم؟ چرا مانده ام ؟ و در آخر چه می شود؟ گیج شده ام مثل برگی هستم که بهار و تابستانش گذشته و حالا زرد و بی قوت در حالیکه انتظار افتادن می کشد نمی داند پس از افتادن زیر پای عابری له خواهد شد یا باد او را با خود می برد و در کنجی تنها، به دست آب می سپازدش یا در هیاهوی جمعیت گم می شود.!
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
سلام
خسته نباشی واقعاٌ راست میگی آدم توش میمونه چه جوابی بده اصلاٌ این برنامه کل جهانه چه آدمهای خوب و سالم چه مریضها و کسانی که مشکل دارند
خلاصه تمام انسانها ولی توجه داشته باشید که پروردگار عالم برای این دنیا یک هدفی تعریف کرده که ما باید به اون توجه کنیم وگرنه عمر ما از سرعت باد هم تندتر میگذره مثلاٌ امروز 56 روز از سال نو گذشت (انگار دیشب سال تحویل بود)پس همیشه خدا رو شاهد تمام کارهامون بدونیم
الله بکل شی قدیر
امید
[پاسخ]
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
به کجا میروم آخر؟ ننمایی وطنم؟
مانده ام سخت عجب ، کز چه سبب ساخت مرا؟
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم؟
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم ، نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم؟
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم؟
کیست در دیده ، که از دیده برون می نگرد؟
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم؟
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا ، که به خود باز روم
آنکه آورد مرا ، باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم.(منتسب به مولانا)
حمزه
[پاسخ]