مهمانی

موهام کوتاه و رنگ شد و دیروز مهمانی بودم.خانه مادر دوستم خانواده ای مهربان و صمیمی با حفظ آداب و رسوم تهیه غذای سنتی،عادت بعد از ظهر توی حیاط نشستن وآبپاشی آن و فرش پهن کردن وآش خوردن و رعایت حجاب و محرم و نامحرم و سیر ترشی و باغچه و…

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

2 دیدگاه دربارهٔ «مهمانی»

  1. فاطمه می‌گوید:

    سلام نسیم جون
    خونه دوستتو چه خوب توصیف کردی. چه جای خوبی مهمون بودی! دلم خواست منم یه روز اونجا مهمون شم!
    ولی یه چیزش کم بود ها!: یه مادربزرگ که عصرها قل قل سماورش بلند شه!
    شاد و سلامت باشی

      

    [پاسخ]

  2. Sani می‌گوید:

    Mobarake nasim azizam. I miss u

      

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.