امروز صبح توی دستهایم احساس قدرت کردم اما نیم ساعت بعد مادرم دوباره چشمهایم را اشک الود کرد
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
دلبر اسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانی دانست
همه را بی خود و بی جهت به خاطر خودت ببخش
ببخش ببخش
اسماعیل
[پاسخ]
وبلاگ خیلی باحال وپرمحتوایی داری .
واقعا بهت تبریک میگم .
اگه تونستی یه سری به من بزن .
وبلاگ من کافی نت آرسن هستش
راستي اگه خواستي تا تبادل لينك بكنيم
منو بنام وبلاگم لینک کن بگو با هر اسمی دوست داری
لینکت کنم
نظر یادت نره خیلی گلی خدا حافظ
arsen
[پاسخ]
چی بگم ؟
یاس
[پاسخ]
درود بر نسیم نازنینم
خانمی میدونی این مامان ها از بس برای ما ناراحتند دلمون را می سوزونند
اشکالی نداره عزیزم مادر در دنیا برای همه تکه و دومی نداره
اگر بچه داشتی می فهمیدی این مادر از چی آتیش گرفته
فدایت و بدرود
شهلا
[پاسخ]
take care :X
sani
[پاسخ]
…
(خوشحالم که وبلاگتون دوباره برگشت!)
هدایت
[پاسخ]