کارگاه تراشکاری

چهارشنبه رفتم کلاس کارگاه به استاد گفتم من نمیتونم کاری انجام بدهم اما قصدم بعد از تحصیل کار عملی نیست میخواهم تا دکترا برم و مدرس بشم.گفت انشاا.. اما دانشجویان سالم هم فقط اشنا میشوند وتو برو با یکی از دخترا شریک شو. اون کارکند اگه اونم نیومد تو تنها باش من درستش میکنم. اول کمی احساس غریبی کردم بعد دو تا با من شریک شدند یکی متاهل با دوبچه و یکی دختری ریزه میزه که با پسرمیز کناری نگاه ردوبدل میکردند طاقت نیاوردم پرسیدم نامزدید و گفت اره توی دلم گفتم یا ما دیر فهمیدیم عاشقی یعنی چه یا اینا هولند؟و باهوش :loveدر درک مسایل .کار کلاس/ تراش یک قطعه بود و دانشجویان ترم دوم به هم مهندس میگفتند یاد دانشجویان پزشکی ترم اول و دکترگفتنشان افتادم .کار من نظارت بر تراش اونا بود بدون گونیا میگفتم کجاش کجه بهم میگفتند ناظر.وقتی برادرم اومد دنبالم گفت همه کار کردی فقط کارگاه تراش بود که نرفته بودی که اونم رفتی! :surprise

درباره nasim

با اسم ساختگی نسیم آمدم. اندوه سبب شد اینجا بیایم آخه بیماری ام اس دارم.بسیار از نظر جسمی کم توانم اما روح بزرگی دارم.
این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

10 دیدگاه دربارهٔ «کارگاه تراشکاری»

  1. سانی می‌گوید:

    #hug

  2. محمد درویش می‌گوید:

    درود بر نسيم عزيز …
    اتفاقن بهت مي آد نظارت! نمي آد؟

  3. شهلا می‌گوید:

    بیش از این لیاقت توست گلم#flower
    در مورد عشق نیز باید بگم”تا بوده ه8مینجوریا بوده”#winking

  4. سلام
    از قدیم گفتن خواستن توانستن است.
    موفق باشی.

  5. deniz می‌گوید:

    سلام عزیزم
    تو دختر توانایی هستی مطمئن باش#flower

  6. لات اينترنتی می‌گوید:

    #smile ايول اين نظارتها هم خودش عالمی داره هااااا

  7. مريم... می‌گوید:

    سلام
    موفق باشی تو هر کاری#heart

  8. ديوونه می‌گوید:

    مبارکه#flower

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.