اونروز که رفتم از زانوی دردناکم عکس بگیرم تخت اونقدر بلند بود که یک ادم سالم هم نمیتونست ازش بره بالا چه برسه به بیمار با کمک دوستم و خانم عکاس و یه اقا رفتم بالا و به خانمه گفتم تخت اکس ری حتما جایی واسه تنظیم بالا پایین شدن داره
خانمه گفت نداره :thinking
گفتم فکر نمیکنم خارجی ها بیفکر ساخته باشن:teeth
خلاصه عکس برداری تموم شد و مث همیشه سقوط راحتتر از صعود بود:shades
موقع نشستن روی ویلچر راحت نشستم و گفتم اونقد هم بیعرضه یستم
که ناگهان خانم عکاس سر و صورتم را بوسید:surprise:hug
پیوست چه کیفی میده کتاب خوندن با شنیدن اهنگهای سانتانا و احساس کامل عدم وجود:wink
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
#eyelash #kiss از طرف من بچسبون به لپت
#flower
سلام…بميرم واست نسيم جون…مرسی که اومدی
#applause #heart
#grin
#grin #tongue #flower
راستی اسم وب لاگم عوض شده ها
اگه لطف کنی لينک رو تصحيح کنی ممنون می شم#flower
#flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower
سلام نسيم جون
ميگماااااااااااااااااا#eyelash خوش به حال خانم عکاس#kiss
عکاس هم نشديم#sad
#flower
ای ول سقوت آزاد #grin #heart #kiss