سلام سلام صد تا سلام…:eyelash
احوالاتتون چطوره؟:hug امروز زیاد مقدمه چینی نمی کنم که پست خیلی طولانی نشه…
زنگ فیزیک بود و مبحث شیرین الکتریسیته ساکن…(دبیرمون مرد هست)
از پایه درس رو شروع کرده بود تا پیش…رسیده بود به مبحث باردار کردن اجسام…که:
ما می تونیم یه جسم رو بر اثر مالش دارای بار کنیم…
همینطور که داشت درس میداد متوجه شد که یکی از بچه ها حواسش سر کلاس نیست(معلوم نبود داشت با کی سیر می کرد)که دبیرمون بلندش کرد تا درسی رو که تو چند دقیقه ی اخیر داده ازش بپرسه(ازین کارا معلما زیاد می کنن؛اسمش رو میشه گذاشت مچ گیری)…
دبیر:خانوم…خوب من چی می گفتم؟
_ :(سکوت)
دبیر:ما چطوری می تونیم یه شی ء رو باردار کنیم؟:waiting
_:(با کمی ام ام بازم سکوت)
دبیر:انسان آیا می تونه بار داشته باشه؟( منظور این بوده که انسان می تونه حامل بار الکتریکی باشه یا اون رو از خودش عبور میده)
_:(همچنان سکوت:yawn)
معلممون دیگه کفری شده بود؛برای تفهیم سوال به دانش آموز با عصبانیت:
خانوم … من می تونم شما رو باردار کنم؟:surprise
شلیک خنده ی بچه ها:rolling
******
به یه ترکه می گن با “تویوتا و پاژرو” جمله بساز…
میگه:تویوتاک قد کشیده؛پاجیروفتی روی سینم
******
به ترکه می گن با “ترجمه” جمله بساز…
میگه:انتر جمعه کجا بودی؟:eyebrow
******
شیطون زنگ می زنه خونه خدا مزاحم شه…
میگه:منم جبرئیل
خدا میگه:دروغ نگو شمارت افتاده:smug
نویسنده فعلی:مونا:tounge
فید وبلاگ:
Special.ir
-
نوشتههای تازه
دستهها
پیوندها
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آیدا …
- الهه ی مهر
- این مهمان ناخوانده
- ب مثل بهاران
- تلخ و شیرین
- دست نوشته های راما
- دیوونه
- روز + نامه (نگین حسینی)
- زندگی اهورایی من
- زیستن با معلولیت
- سلام ام اس
- سوته دلان
- مادر یک روشندل
- مرا آفرید آن که دوستم داشت
- مژی جون و شوشو
- نابودی ام اس
- همدم روح
- ویولت (من و ام اس)
- یک قدم به خوشبختی با پاهای خیالی
آخرین دیدگاهها
- سوسن جعفری در تولد و بی آرزویی
- حمزه در عروسی برادر کوچکه
- هدایت در روز آخر
- هدایت در دی و بهمن پر تنش
- حمزه در روز آخر
اطلاعات
-
#blush منظورم اول بود.
نشدم
يعنی اول نشدم..#silly مونا جون من شبا اپديت کن #rolling خيلی بامزه اند اين استاداتون می شه ادرس مرکزتونو بديد.. يعنی مرکز پيش دانشگاهيتونو ها #laugh
می دونستی خيلی ماهی #kiss #heart
چه معلمی بی تربيتی #rolling
به فريد:
بله ايميلت رو خوندمِ رنگش خيلی بد بود#sick هر وقت تونستم برات ميل ميزنم می خوام يه چيزی بهت بگم#winking
به مرغ دريايی:
مرسی عزيزمِ تو ذوق مرگ کردن من سهيم بودی#kiss
به نويد:
سر افراز فرموديد#hug
به همه ی اونايی که سراغ نسيم رو ميگيرن:
نسيم جان تا ۵شنبه تهران هستنِ وبلاگشون دست من هست تا براشون آپ کنم#heart
به دختر آفتاب:
مرســــــــــــــــــــــــی عزيزم#kiss
سلام مونا خانم#flower
حالت خوب بيد#eyelash
ممنون كه سلام منو به نسيم رسوندي#worried
مسافرت نسيم مفيد بوده يا نه؟#nottalking
بعضي از جوكهات جالب بيد وبعضي…..#cry
باز هم متشكر جيگر#rolling
خداحافظ#hand
خيلی خاطره جالبی بود.عجب معلم بی تربيتی وای وای وای
#surprise
#rolling خيلی باحال بود!چه معلمی بهترين روش واسه تفهيم درس!ديگه يادش نمی ره اين مبحثو!!!#grin
فکر کنم نسيم برگرده يه خورده…#nottalking
emrooz pishe nasim khanoom boodam.jaye shoma khali bood.hala akharesh mitoone bardaresh kone ya na?#winking 1
بابا اينجوری نگيد من ترس برم داشتهِمی رم پست هام رو پاک می کنماااااااا#worried
سلام به روی ماهت
به چشمون سياهت#kiss
ما حالمون خوبه تو چطوری؟ ( آيا بنده وکيلم،از طرفه همه که بگم خوبيم؟چی گفتم خودم هم نفهميدم#winking )
ميگم مونا جون ميشه آدرس مدرسه ات رو بدی؟من حوس کردم از دوباره دوران دبيرستان رو بگذرونم#blush
بابا عجب معلمای باحالی داريد شما،حالا ديگه کارشون به جايی رسيده که ميخوان دانش آموزا رو باردار کنند#surprise
ميگم حالا حال نی نيشون چطوره؟بزرگ شده؟#laugh
جوکات هم باز بانمک و نو بود#hug (نکنه من خيلی پرتم که هر چی جوک ميگی واسم نو و تازه بيده#silly )
اين دفعه جوکات پاستوريزه ست ميتونم واسه مامان تعريف کنم
خانوم خوشگله دستت حسابی راه افتاده هاااااااااا#applause ،فکر کنم ديگه وقتش باشه که…..يه وبلاگ بزنی(چيه#surprise فکر کردی ميخوام يه چيز ديگه بگم!!!نه بابا اون که هنوز زوده،اول من#grin بعداً تو#party )
چه معلم با مزه اييي#devil
#sick از اون خاطره اون مدليا بود که برام تعريف کرده بودی نمونه اش رو#laugh الانم خيلی خنديدم با اين يکی #rolling جوکهاتم بامزه و دست اول بود #kiss به نسيم گلمم سلام برسون #kiss
هم خاطره ات خيلی با نمک بود هم جوکات#rolling
شب يلدا مبارک#heart
بامزه بود #rolling
#grin چه معلم باحــــــالی دارید ها#winking